بهمبری

می‌شهر

مریم ایراندوست، مربی ملوان انزلی در دیسکاور فوتبال آلمان

مریم ایراندوست

چهره مصمم مریم ایراندوست از اراده‌ قوی او در راه مبارزه برای به کرسی نشاندن حقوق زنان فوتبالیست ایران حکایت می‌کند. او سرمربی سابق تیم ملی فوتبال زنان ایران و سرمربی کنونی تیم فوتبال زنان باشگاه ملوان بندر انزلی و یکی از موفق‌ترین و شناخته‌شده‌ترین چهره‌های فوتبال زنان در ایران است.

مریم ایراندوست هم‌اکنون با اعضای تیم خود برای شرکت در بازی‌های دوستانه بین‌المللی فوتبال باشگاهی "دیسکاور فوتبال" که از تاریخ ۷ تا ۱۳ مرداد (۲۹ ژوئیه تا ۴ اوت) برگزار می‌شود در آلمان به سر می‌برد.

آسمان از ابر پوشیده شده است اما رنگ صورتی بنرها در محوطه برگزاری "دیسکاور فوتبال"، فستیوال بین‌المللی فرهنگی- ورزشی فوتبال زنان، از درخشش ویژه‌ای برخوردار است.

فستیوال ورزشی "دیسکاور فوتبال"، جشنواره‌ای برای نزدیکی فرهنگ‌ها که توسط زنان و برای زنان برگزار می‌شود، امسال دهمین سال بنیان‌گذاری خود در آلمان را جشن می‌گیرد. استادیوم ورزشی "ویلی کرسمن" در منطقه کرویتسبرگ شهر برلین، پایتخت آلمان، این روزها شاهد مسابقات زیادی در ارتباط با این فستیوال است.

چهره مریم ایراندوست، سرمربی ۴۰ ساله و موفق فوتبال زنان ایران که برای شرکت در این تورنمنت به آلمان سفر کرده است، در هنگام ورود به این استادیوم ورزشی می‌درخشد. او که موهای خود را با روسری سفیدی پوشانده است به همراه اعضای تیمش وارد زمین می‌شود.

سنگ‌اندازی‌ها

ایراندوست که خود فوتبالیست موفقی بوده اکنون به عنوان سرمربی تیم باشگاهی ملوان بندر انزلی ایران به کار مشغول است. او به خبرنگار دویچه‌وله از تلاش‌های زیاد و مبارزه‌ برای فوتبال زنان و برابری حقوق ورزشکاران زن در ایران می‌گوید.

پس از اختلاف‌نظرها و مشاجراتی که سه سال پیش در باشگاه در بندر انزلی در پی اظهارات رئیس باشگاه درباره بازی زنان روی داد، تیم فوتبال زنان منحل شد. دو سال پس از آن با تغییر و تحولاتی که انجام گرفت مریم ایراندوست کار خود را دوباره به عنوان سرمربی تیم فوتبال زنان در این باشگاه آغاز کرد.

او درباره این دوران می‌گوید: «در این زمان من نواختن پیانو را یاد گرفتم و به تحصیل در رشته ورزش پرداختم اما این‌ها چیزی نبودند که من را از نظر درونی راضی کنند، چیزی در زندگیم کم بود. مبارزه بسیار سختی بود، احساس می‌کردیم مثل زندانیانی هستیم که در حصار بتونی به سر می‌بریم. حالا دوباره بازی می‌کنیم. این انرژی زیادی به ما می‌دهد.»

انرژی فوق‌العاده و انگیزه زیاد بازیکنان این تیم را در هنگام بازی با ۲۰ تیم دیگر شرکت کننده در فستیوال امسال دیسکاوری می‌توان دید.

ایراندوست با توجه به این خصوصیات بازیکنانش است که می‌گوید: «این همان چیزی است که باعث ویژگی بازی فوتبال زنان در ایران می‌شود.»

سرمربی تیم ملوان می‌افزاید: «الان این طور نیست که مردها بگویند زنان جایی در بازی فوتبال ندارند. اما شما هم در اینجا، در آلمان باید برای برابری حقوق ورزشکاران زن مبارزه کنید. در ایران هم درست همین است. اما پیشرفت‌های خوبی حاصل شده، الان امکانات زیادی به وجود آمده و حمایت‌های بیشتری از ما می‌شود. اما زنانی هم هستند مثل من که سنشان بالاتر است و برای آن‌ها این امکانات وجود نداشت. ما تلاش می‌کنیم این نیرو را در خودمان را حفظ کنیم و بهترین کار را برای بازیکنان جوان انجام دهیم.»

مادری دلسوز برای تیم

مریم ایراندوست می‌گوید:«من در دوران کودکی به همراه پدرم به استادیوم می‌رفتم. بازیکنان تیم من به نسبت آن زمان ما، الان شرایط به مراتب بهتری دارند.»

ایراندوست که خود پسری ۱۷ ساله دارد می افزاید:«احساس من این است، پس از این که دوباره مسئولیت تیم را برعهده گرفتم، مثل این می‌ماند که دوران بارداری سختی را پشت سر گذاشته‌ام. برای من اعضای تیم مثل خانواده‌ام هستند، بازیکنان مانند فرزندان من هستند و من احساس مادری نسبت به آن‌ها دارم. مادری سخت‌ترین کار دنیا است.»

تیم ایران در بازی خود گل‌های زیادی را به ثمر رساند. اعضای ذخیره تیم که روی نیمکت‌های ویژه نشسته‌اند نیز مثل بازیکنان در زمین، پس از هر گل از خوشحالی به هوا می‌پرند و هم تیمی‌های خود را تشویق می‌کنند. ایراندوست هم با شادی برای تشویق پیش بازیکنان می‌رود.

پس از آن که او از جلوی بنر صورتی رنگی که روی آن نوشته شده "شهامت مبارزه داشته باش" عبور می‌کند به سمت محل گفت‌وگو می‌آید و به صحبت در باره کار و بازی‌های هفتگی در ایران ادامه می‌دهد: «ما خیلی دوست داریم مانند بازیکنان مرد با هواپیما به شهر محل بازی برویم و نه با اتوبوس. گاهی اوقات ۴۰ ساعت برای شرکت برای یک بازی در راه هستیم، ۲۰ ساعت رفت و ۲۰ ساعت برگشت.»

ایراندوست توضیح می‌دهد که سفر با اتوبوس ارزان‌تر است و "لیگ‌های مردان پول لازم را در اختیار دارند، اما لیگ زنان نه". 

این مربی به عدم برابری دستمزد فوتبالیست‌های زن و مرد در تمام کشورهای جهان اشاره می‌کند: «مثلا شما قراردادهای کریستیانو رونالدو را با مارتا یا آلکس مورگن مقایسه کنید، امکاناتی که در اختیار بازیکنان مرد و زن گذاشته می‌شود را با هم مقایسه کنید. این مشکل فقط مربوط به ایران نیست. ما باید برای تغییر این وضعیت در همه جا با یکدیگر همکاری و در این جهت تلاش کنیم.»

باران شروع به باریدن می‌کند. ایراندوست بارانی رنگارنگ خود را به تن می‌کند و در ادامه می‌گوید: «بازی فوتبال مرا بسیار خوشحال و همزمان غمگین می‌کند.» سرمربی تیم ملوان در توضیح این موضوع می‌گوید: «من از ده سالگی می‌خواستم فوتبال بازی کنم. به مادرم می‌گفتم دلم می‌خواست پسر باشم تا بتوانم بازی کنم. دلم می‌خواست برای این کار تغییر جنسیت بدهم. مادرم شوک شده بود. به او گفتم اگر می‌خواهی این کار را نکنم مردم را قانع کن و به پدرم بگو که مرا با خود به استادیوم ببرد تا بتوانم بازی‌های فوتبال را از نزدیک تماشا کنم.»

رفتن با شادی و بازگشت با اشک

ایراندوست تعریف می‌کند: «حتی یک روز در استادیوم رفتم روی زمین تا بوی چمن زمین را استشمام کنم و روی زمین بازی بودن را احساس کنم.»

او ادامه می‌دهد: «برای این موضوع رفتم دفتر مسئولان مختلف، دائما باید با مردها بحث می‌کردم تا بتوانم راهی را هموار کنم. شش ماه تمام با سری افراشته به دفاتر مختلف می‌رفتم و با چشمانی گریان بیرون می‌آمدم. اما در پایان موفق شدم، می‌بینید، الان ما اینجا هستیم.»

نیمه اول بازی به پایان رسیده است. ایراندوست با خرسندی لبخند می‌زند: «آرزوی من برای آینده این است که زنان اجازه ورود به استادیم‌های ورزشی را داشته باشند و بتوانند بازی‌ها را از نزدیک تماشا کنند. من خوشحالم و افتخار می‌کنم که بازیکن فوتبال شدم.»

"دیسکاور فوتبال" در سال ۲۰۰۹ میلادی توسط ۲۰ تن از زنان به عنوان یک اتحادیه فرهنگی ورزشی در برلین پایه‌گذاری شد. هدف "دیسکاور فوتبال" مبارزه برای برابری حقوق زنان ورزشکار و مبارزه با تبعیضات جنسیتی در این عرصه در جهان است. از ۱۰ سال پیش این اتحادیه فستیوال‌هایی را در کشورهای گوناگون برای تمرین و بازی‌های دوستانه فوتبال و دیدار و بحث و تبادل نظر در این باره برگزار می‌کند.

فستیوال امسال در برلین برگزار می‌شود و در این دوره از رقابت‌ها تیم‌هایی از آلمان، آرژانتین، شیلی، بولیوی، نپال، اسپانیا، سوریه، اردن، صربستان، ایتالیا، ارمنستان، استرالیا، لیبی، افغانستان، پاکستان، فرانسه، آفریقای جنوبی و گینه نو شرکت دارند.

منبع: دویچه وله فارسی

سرنوشت غم‌انگیز زنان تیم فوتبال ملوان بندرانزلی

عکس از مریم مجد

ایراندوست و یارانش با چنگ و دندان تیم را نگه می دارند؛ کاش اهالی ورزش کمی به فکرشان باشند.

پست سرمربی ملوان در اینستاگرامش:

دوستان و همراهان تیم بانوان ملوان ؛

اگر کسى مایل به حمایت و بحث اسپانسرینگ تیم بانوان هست لطفا با سرپرست تیم هماهنگ کنید 

تیم ما براى پیش پرداخت اولیه قراردادها همچنین اسکان و تغذیه 

نیاز به حمایت جدى  دارد 

تا امروز سه بازیکن  اصلى تیم جدا شدند و اگر تا پنجشنبه ١٦ اسفند که پایان وقت نقل و انتقالات نیم فصل هست درصدى از قراردادها که طلب بازیکنانیست که قراردادهاى سالهاى گذشته خود را بخاطر عشق به ملوان بخشیدند! پرداخت نشود دچار بحران بدى خواهیم شد !!!! که حتى اگر من هم برگردم و بازى کنم شرایط سختى پیش روى ما قرار میگیرد.از نظر بازیکن....

پ ن:

با همه اینها اگر اسپانسر هم پیدا نشه و تعداد کمى از بازیکنان بمونن ما ادامه میدیم همانطور که از شروع با سختى هاى زیادى کار کردیم به عشق هوادارامون و تیم بزرگ ملوان

دوستان در ضمن ما مشکل لباس نداریم.


منبع: کانال تلگرام اخبار فوتبال و فوتسال زنان

نمایش فیلم "خانۀ پدری" در بندرانزلی

به همت انجمن سینمای جوانان بندر انزلی چهارم آبان‌ماه ۱۳۹۷،  فیلم خانهٔ پدری به کارگردانی کیانوش عیاری  در سالن نمایش ادارهٔ ارشاد بندر انزلی به نمایش در آمد سپس با حضور کارگردان و منتقدان آقایان امین صالحی و پور محمد رضا جلسهٔ نقد و بررسی فیلم برگزار شد. در ابتدا آقای رحمانزاده رئیس اداره فرهنگ و ارشاد بندر انزلی ضمن تقدیر و تشکر از انجمن سینمای جوانان بندر انزلی بر لزوم حمایت تماشاگران از اکران فیلم‌های به نمایش درآمده در سالن‌های سینما تأکید کرد.

آقای قاروریانی به عنوان مجری برنامه با اشاره به سابقه نمایش فیلم آنسوی آتش از ساخته‌های کیانوش عیاری در سال ۱۳۶۷ در بندر انزلی و حضور کارگردان در زمان اکران در این شهر به سابقهٔ فیلمسازی این کارگردان سینمای مستقل پرداخت.او با اشارهٔ به اولین فیلم عیاری (تنورهٔ دیو) که با پوستر نامتعارفش سر و صدای زیادی بر پا کرد تا ساخت سریال روزگار قریب که ۵ سال طول کشید به فیلم آبادانی‌ها پرداخت که در سال ۱۳۷۱(۱۹۹۴م) برندهٔ جایزهٔ پلنگ طلایی از جشنواره لوکارنو شد.  در ادامه فیلم خانهٔ پدری به نمایش درآمد و پس از آن جلسهٔ نقد و بررسی با حضور کارگردان و منتقدان و تماشاچیان برگزار شد. 

فیلم خانهٔ پدری که محصول سال ۱۳۸۹ است تاکنون اجازهٔ نمایش عمومی نیافته و برخی علت آن را صحنهٔ خشن قتل دختر خانواده به دست پدر و برادرش می‌دانند. 

کیانوش عیاری متولد سال ۱۳۳۰ در اهواز است و کارش را با ساخت فیلم کوتاه ۸ میلیمتری آغاز کرده‌است.

جلسه نمایش فیلم خانه پدری در بندر انزلی با حضور کیانوش عیاری

زنان روستایی ستون اول خانواده؛ روایت زندگی«نورجهان» و «گل بانو»

زنان روستایی گیلان

زنان روستایی شاید فرصتی برای حضور در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی را نداشتند اما در عمل نشان دادند که از پس هر سختی بر می‌آیند و در هر زمانی که به وجودشان نیاز باشد فارغ از جنسیت همراه و هم گام می‌شوند و ثابت کردند که ستون اول خانواده هستند.

به گزارش ایسنای گیلان، روز جهانی «زن روستایی» بهترین بهانه برای سفر به یکی از روستاهای استان گیلان بود، راهی جاده شدم و مقصدم یکی از دورترین روستاهای استان در شهرستان رودبار شد که بعد از طی مسافت 5 ساعته حوالی عصر به این روستا رسیدم.

با قدم زدن در روستا بوی پخت نان مطبوع مشام را نوازش داد که این خود می‌توانست بهترین منشأ روایت تلاش زنان روستایی باشد و با گرفتن رد دود به تنوری رسیدم که دو مادر روستایی مشغول پخت نان بودند، با خنده و گشاده رویی «نان» داغی را از تنور درآوردند و همین تعارف شان آغاز گر گفت‌وگوی شنیدنی بود.

«نورجهان» و «گل بانو» دو همسایه‌ای هستند که به سبب تنهایی، در امورات مختلف نظیر پخت نان، رفت و روب منزل، تمیز کردن برنج، یادآوری مصرف دارو و... به یکدیگر کمک می‌کنند؛ گل بانو از کودکی به دلیل بیماری سرخجه بینایی‌اش را از دست داده و همواره این امر باعث نشد که وی از دیگر زنان روستایی عقب بماند.

«نورجهان» مادر 68 ساله‌ای که دارای هفت فرزند است و تمامی فرزندانش بعد از تحصیل و ازدواج در شهرهای مختلف استان ساکن شدند و همسرش هم پنج سال پیش فوت کرده است .«گل‌بانو» این بانوی روشندل فرزندی ندارد و همسرش و تعدادی از اعضای خانواده‌اش هم در زلزله سال 69 فوت کرده‌اند.

لبخند بی دریغ، صداقت بیان و تعارف بی‌ریا ویترین این دو بانوی مهربان بود که برجسته‌ترین خصلت زنان روستاست. وقتی در خصوص علت حضورم در روستایشان گفتم، لبخند ناشی از خجالت اینکه چیزی برای گفتن نداریم، چهره‌های پر چین صورتشان را که هرکدام بازگو کننده داستان‌هایی بود، فراگرفت.

نورجهان، اولین فرزند از خانواده 14 نفره بوده که همین امر سبب انتخاب نامش شد، وی به جهت اینکه اولین فرزند خاندان محسوب می‌شد و نور و امید را به خانه آورده بود، "نورِ جهان" نام گرفت. وی تا قبل از ازدواج در کارهای خانه و امورات منزل و نگهداری فرزندان کمکیار مادر بوده و سرانجام در سن 17 سالگی با پسری که میرزا و مکتب رفته بود، ازدواج می‌کند و پس از ازدواج هم در مزارع گندم، جو، عدس، باغبانی و دامداری همراه و همیار همسرش بوده و علاوه‌بر این به امورات فرزندان رسیدگی می‌کرده است.

نورجهان در عین بیان خاطراتی از «کار در مزرعه»، «باغبانی»، «دامداری»، «تولد فرزندان»، «فرزندپروری»، «آشپزی»، «فروش محصولات برای کمک به اقتصاد خانواده» و... با هر «پنجه کَشی» (نوعی نان محلی) که به دیواره تنور گداخته می‌زند، گویا به گذشته سفر می‌کند.

گل بانو هم در کنارش خمیر را در اندازه‌های مشت دست چانه گیری می‌کند و با وردنه چوبی آن را که در زبان محلی «مَرزِه» می‌گویند، پهن می‌کند، تا نورجهان خمیر را به تنور سرخ بچسباند.

در این فاصله که نورجهان برای آوردن چای به خانه می‌رود، گل بانو از کمک‌های نورجهان به وی می‌گوید که این روزها به دلیل کهولت سن و با وجود نداشتن خواهر و برادر، نورجهان و دیگر زنان روستایی خواهری را در حقش ادا می‌کنند و جویای احوال و اموراتش می‌شوند. وقتی چای اصل لاهیجان را در محیط تنور گداخته با عطر نان و پنیر محلی صرف کردیم، گل بانو برای رسیدگی به گاو و گوساله تازه زاده شده‌اش، تنور را ترک کرد و مجالی پیش آمد تا با وی همراه شوم.

دست به دیوار تنور گذاشت و با تبحر خاصی موانع مسیر را رد کرد تا به طویله‌ای که پشت خانه کاهگلی‌اش بود، رسید. با مهارت خاصی و بدون هیچ مشکلی کارش را انجام داد. سپس ازم خواست تا باغچه‌اش را هم ببینم، باغچه‌ای که گوشه ای از آن انواع سبز‌ی‌های محلی و خوردنی چشم نوازی می‌کرد و در گوشه دیگر درخت گردو، سیب و آلبالو کاشته بود. گل‌بانو در حین آبیاری باغچه‌اش، یکایک محصولاتش را معرفی می‌کرد و می‌گفت این ریحان را برای نورجهان کاشته‌ام، آن جعفری و اسفناج برای جواهر است که خریدهایم را انجام می‌دهد، بخشی از گردوهای درخت انتهای باغ را هم باید به ابوذر بدهم که برایم هیزم تهیه می‌کند.

هوای ابری و زمین مه گرفته، تاریکی هوا، سختی مسیر برگشت را حکایت می‌کند اما هنوز شنیدنی‌ها زیاد است که با اصرارهای بی ریای این دو مادر مهربان، شب را مهمان منزل پر رونق شان می‌شوم. گل بانو با صبوری، رئوفی و صداقتش از ما خواست که امشب را در خانه وی بمانیم که سال‌هاست هیچ مهمانی نداشته است. با شوق خاصی مشغول آماده کردن کوکو سبزی از محصولات باغش شد. به یقین می‌توان گفت این کوکو سبزی با نان گرم و ماست محلی در منوی هیچ رستورانی یافت نمی‌شود.بعد از صرف شام، گل بانو از خاطراتش گفت، سن نابینایی‌اش را به یاد نمی‌آورد اما همواره مثل دیگر اعضای خانواده کمک می‌کرده و در نهایت درسنی که به خاطر نمی‌‌آورد همسر مردی می‌شود که همسرش فوت کرده و صاحب یک فرزند 6 ساله بوده و بعد از ازدواج با وی صاحب فرزند می‌شود که سرانجام در زلزله سال 69، همسر و دو فرزندش را از دست داد در اینجا که رسید ناخداگاه به زمزمه لالایی که همواره برای فرزندانش می‌خواند، پرداخت که با تذکر نورجهان ادامه نداد و برای فروخوردن بغضش، انجام کاری را بهانه کرد.

نورجهان می‌گوید: گل بانو زمانی که تنهاست یا رادیو اش را روشن می‌کند یا برای فرزندانش لالایی می‌خواند. شب سرد روستا با لحاف‌هایی که از پشم گوسفندان‌شان دوخته بودند، در کنار بخاری هیزمی که سوسوی ش خانه را روشن کرده بود، صبح شد.

این روایت بخشی از زندگی زنان روستایی است که همواره بدون هیچ انتظاری به ایفای نقش می‌پردازند، گاه مردانه دوشادوش همسران‌شان کار می‌کنند و گاه در قالب کدبانویی تمام عیار پذیرای هر غریبه و آشنایی می‌شوند، این زنان شاید فرصتی برای حضور در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی را نداشتند اما به غایت در عمل نشان دادند که از پس هر سختی بر می‌آیند و در هر زمانی که به وجودشان نیاز باشد فارغ از جنسیت همراه و هم گام می‌شوند و ثابت کردند که ستون اول خانواده هستند.

جا دارد ضمن خداقوت به همه مادران روستایی پر تلاش در گیلان عرض کنم که "مار جان قدر تی زحمتانه دانم و سختیانی کی بکشی فهمم، تی اُ پینه بزه دستانه ماچی دهم".


 گزارش از محدثه مهدوی – خبرنگار ایسنا گیلان

داستان پر غصۀ کارخانۀ پوشش

فروشگاه پوشش، مقابل کارخانه، در سال‌های اخیر
کارخانه جات صنایع پوشش که زمانی فخر گیلانیان در منطقه خاورمیانه بود و در مساحت ۸۵ هکتاری آن معیشت بیش از سه هزار و ۵۰۰ کارگر رقم می خورد اگرچه روزهای خوشی را طی یک دهه اخیر از سر نگذرانده اما هم اکنون در انتظار احیایی دوباره است.

سرگذشت تلخ صنایع پوشش ایران
کارخانه پوشش که در سال ۱۳۵۲ توسط حاج محمدتقی برخوردار تاسیس و بعد از انقلاب، همچون سایر کارخانه‌های کشور، ملی اعلام شد، شامل چرخه زنجیره کامل تولید از کشت و تولید نخ تا بافندگی انواع پارچه و حوله و مخمل بود.
با وجود دوران طلایی کارخانه پوشش در دهه های متمادی، این کارخانه در دهه ۸۰ روزهای ناخوشایندی را از سر گذراند. روزهای ناخوشایندی که تاثیر آن همچنان پابرجاست.
واگذاری کارخانه پوشش با حدود یک هزار و ۸۰۰ کارگر به بخش خصوصی ناکارآمد، طی سه سال نه تنها تولید کارخانه را به تعطیلی کشاند بلکه حتی پس از برف سنگین سال ۱۳۸۳ و خسارت به سالن های کارخانه، از دیوارها و سقف های سالن های تولید این کارخانه نیز دست نکشید و آن را به حراج گذاشت و اشتغال صدها نفر گیلانی را به بیکاری تبدیل کرد تا داستان پرغصه کارخانه ای که بخشی از اعتبار صنعت گیلان و حتی ایران محسوب می شد را رقم بزند.
کارخانه پوشش در راستای خصوصی سازی در سال ۱۳۸۲ به قیمت ۸۴۰ میلیون تومان به شرکتی خصوصی سپرده شد که به گفته مدیران کارکشته دهه ۷۰ و ۸۰ کارخانه، نه تنها در اندازه یک شرکت تولیدی نبود بلکه به زحمت هزینه شرکت در مزایده را به دست آورد.
با اینهمه پس از اینکه شرکت خصوصی فوق با فساد پنهانی قابل انتظار، مالکیت کارخانه را در دست گرفت، چرخ تولید کارخانه کندتر چرخید و در نهایت با ناتوانایی در پرداخت حقوق کارکنان و پس از آن بارش برف سنگین سال ۸۳، به طور کل کارخانه را به تعطیلی کشاند. اما ناکامی کارخانه پوشش که زمانی بهترین تکنولوژی های صنعت نساجی خاورمیانه را در خود می دید، به اینجا ختم نشد بلکه با بارش برف، شرکت خصوصی فوق اقدام به فروش آهن آلات سقف ها و دستگاه های موجود در کارخانه نیز کرد و به گفته کارگران آن سال های کارخانه، در طی سه سال، ۷۸۰ کانتینر از تجهیزات و آلومینیوم های سقف سالن های تولید را به فروش و خروج از کارخانه برد.
با چنین رویکردی، در این زمان، مقاومت کارگران کارخانه که حاصل سال های تلاششان را در حال نابودی می دیدند، سبب شد که مسئولان به فکر افتاده و وخامت وضعیت را درک کنند. هرچند زد و خوردهای متعدد بین کارگران و مالک به وجود آمد تا در نهایت، تصمیم بر این شد که کارخانه از بخش خصوصی ناکارآمد فوق بازپس گرفته شود اما این بازپس گیری بیش از پنج سال در مراجع قضایی کش و قوس های متعددی را از سر گذارند تا اینکه اخیرا با صدور حکم قضائی، تملک کارخانه پوشش با وسعت ۸۵ هکتار به شرکت سرمایه گذاری آتیه دماوند که یک شرکت هلدینگ بورسی است تعلق گرفت. 

شش پیشنهاد سرمایه گذاری در انتظار تصمیم شورای برنامه ریزی
حال بر روی آوارهایی که از کارخانه پوشش طی یک دهه اخیر بر جای مانده، شرکت سرمایه گذاری آتیه دماوند که ۶۵ درصد سهام آن متعلق به بانک صنعت و معدن و مابقی سهام متعلق به شرکت های حقوقی و سهامداران خرد است، تصمیم دارد در قالب شش طرح اقدام به سرمایه گذاری در محوطه کارخانه پوشش کند.
کارخانه ای که در نزدیکی فرودگاه رشت، منطقه آزاد انزلی و در مسیر راه آهن واقع شده و می تواند بهترین موقعیت را برای تولید داشته باشد.
بنابر گفته های مدیرعامل شرکت سرمایه گذاری آتیه دماوند، طرح مطالعاتی که برای کارخانه پوشش به شورای برنامه ریزی استان گیلان ارائه شده شامل شش پیشنهاد است. محمدرضا رستمی در این باره گفت: شش پیشنهاد سرمایه گذاری شامل ایجاد بندر خشک، ایجاد فضای نمایشگاهی دائمی، ایجاد انستیتو نساجی، ایجاد صنایع تبدیلی و شرکت های دانش بنیان و طرح های گردشگری برای اراضی پوشش به شورای برنامه ریزی استان اعلام شده است.
وی با بیان اینکه مطالعات فوق بر اساس اسناد بالادستی استان و حتی اسناد ملی تدوین شده، افزود: در صورتی که شورای برنامه ریزی استان مصوبه لازم برای هر یک یا چند پیشنهاد از پیشنهادات فوق را به گروه سرمایه گذاری آتیه دماوند اعلام کند، طی ظرف زمانی یک سال و نیم، می توان نسبت به ایجاد زیرساخت ها و بازگشت تولید به اراضی پوشش اقدام کرد.
مدیرعامل شرکت سرمایه گذاری آتیه دماوند با اشاره به سود آوری شرکت فوق طی چهار سال اخیر تصریح کرد: گروه سرمایه گذاری آتیه دماوند این آمادگی را دارد که در هر کدام از پیشنهاداتی که به استان گیلان ارائه کرده، اقدام به جذب سرمایه گذار کند تا مجددا شاهد اشتغالزایی در محوطه فوق باشیم.
به گفته رستمی، با عملیاتی شدن پیشنهادات فوق در اراضی پوشش، به طور مستقیم برای سه هزار و ۵۰۰ نفر شغل پایدار ایجاد می شود که در نهایت این رقم می تواند تا هشت هزار شغل نیز گسترش یابد.
حال با گذشت از همه فراز و نشیب هایی که طی ۱۶ سال اخیر بر روزگار کارخانه پوشش گذشته، همه چشم ها به سوی شورای برنامه ریزی استان گیلان است تا بهترین تصمیم را برای این اراضی اتخاذ کند.
اراضی ای که از سال ۵۲ تاکنون روزهای خوش و تلخ بسیاری را به خود دیده و هنوز با چرخیدن ۱۶ دستگاه بافندگی، روزانه چهار هزار و ۵۰۰ متر پارچه می بافد و این نشان می دهد هنوز در زیر آوار به جای مانده از یک دهه اخیر، نفس می کشد.

نوشتۀ مائده اسفندمز، روزنامۀ گیلان امروز

میدان تاریخی انزلی همچنان سر درگم

میدان بندر انزلی
نابسامانی میدان مرکزی شهر انزلی با پیشینه و بناهای تاریخی ارزشمند، درد مشترک اهالی انزلی و مایه تاسف گردشگران است. این میدان با عمارتهایی چون ساختمان دادگستری قدیمی، بانک ملی (قندچیان)، هتل گل سنگ، مناره، ساختمان شهرداری، کلیسای حضرت مریم و مدرسه مهدخت و آن سو تر پل تاریخی در قدیم یکی از زیباترین میدانهای ایران بود و اکنون نیز بافت تاریخی با ارزش این شهر محسوب می شود .
اما امروزه این میدان که بخشی از هویت تاریخی شهر را تشکیل می دهد با ساختمانهای فرسوده و بدنما و خطرساز، کیوسکهای متعدد، بنرهای بزرگ تبلیغاتی به ملغمه ای زشت و آزار دهنده و نیمه ویرانه تبدیل شده است.
یکی از ساختمانهای قدیمی تخریب و به جای آن در بهترین نقطه شهر توقفگاهی بی سر و سامان و بد منظر در مجاورت کیوسک پلیس بدون لحاظ نمودن مقررات راهنمایی برای خودروها ساخته شد. بارها شاهد ریزش بخشهایی از جداره فرسوده این میدان بودیم که در موردی موجب تخریب یک خودرو نیز شد اما متولیان شهرداری تنها به پوشاندن ساختمانهای فرسوده زیر بنرها اقدام و شهر را مایه تمسخر گردشگران و شرمندگی شهروندان نمودند.
 راه دسترسی پل جدید انزلی به میدان و پس از آن کیوسکی در میان دو پل جدید و قدیم نیز به این آشفتگی افزود. در چند سال اخیر مسئولان و متولیان میراث و شهرداری از ساماندهی و احیای بافت تاریخی میدان و جداره شهری، فراوان سخن به میان آورده اند اما وضعیت نشان دهنده این است که راه به جایی نبرده اند.

برای خواندن متن کامل این گزارش که گیتی بابایی در ایرنا منتشر کرده کلیک کنید.

انفجار بایگانی اسناد تعزیرات حکومتی بندرانزلی

ادارۀ تعزیرات حکومتی بندر انزلی پس از انفجار
اسناد مربوط به تعزیرات حکومتی بندرانزلی بر اثر یک انفجار، بطور کامل از بین رفت.
۱۲ مرداد ۱۳۹۶ فردی با ورود به ادارۀ تعزیرات حکومتی شهرستان بندر انزلی، اتاق بایگانی پرونده‌های این ساختمان دولتی را منفجر و اسناد مهم این اداره را نابود کرد.
فردی ناشناس که با مراجعه به اداره تعزیرات حکومتی بندر انزلی، خود را در یکی از اتاق‌ها پنهان کرده بود پس از پایان ساعت کاری و زمانی که کارکنان و نگهبانان این اداره از ساختمان خارج شدند، اقدام به سوزاندن پرونده‌های این اداره کرد.
شخص یاد شده حدود ساعت ۳صبح تمامی پرونده‌های این اداره را با مواد اشتعالزا آتش می‌زند و شیر گاز اتاق را نیز باز می‌کند و خود به وسیلۀ طناب و از طریق پنجرۀ این ساختمان متواری می‌شود.
همچنین فرمانده انتظامی بندرانزلی با تأئید این رویداد از دستگیری عامل آتش‌سوزی در ادارۀ تعزیرات این شهرستان خبر داد.
سرهنگ هرمز عشقی، با اعلام این خبر گفت: در پی دریافت خبری مبنی بر وقوع حریق در ادارۀ تعزیرات حکومتی شهرستان در بامداد دوازدهم مرداد، مأموران انتظامی بلافاصله برای بررسی موضوع به محل اعزام شدند. و با بررسی‌های فنی، عمدی‌بودن حریق در این ساختمان محرز شد.
فردی ابتدا پرونده‌ها را به طور کامل سوزانده بود و سپس با باز کردن شیر گاز، از ساختمان خارج شده بود. مأموران با انجام اقدامات پلیسی و تعقیب سرنخ‌ها و استفاده از ابزاری که در صحنه جرم جا مانده بود، موفق به شناسایی یک متهم ۲۲ ساله در این پرونده شدند. متهم در بررسی‌های فنی پلیس صریحاً به انجام جرم انتسابی اعتراف کرد. به گفتۀ سرهنگ عشقی، تلاش برای نابود کردن یک پروندۀ خاص انگیزه اصلی متهم برای رقم زدن انفجار بود و او داشتن یک همدست هم اعتراف کرده است، این همدست نیز توسط پلیس شناسایی شده است. این مقام انتظامی خاطرنشان کرد: متهم ۲۲ ساله برای سیر مراحل قانونی به مقام قضایی معرفی شد.
گفته شده در اداره تعزیرات حکومتی بندر انزلی به دلیل وجود منطقۀ آزاد، بازارهای ساحلی و داد و سِتدهای کلان اقتصادی، پرونده‌های بزرگی از قاچاق کالا تشکیل می‌شود و احتمال اینکه یکی از پرونده‌داران این اداره دست به چنین کاری زده باشد، زیاد است.

به نقل از گیل نگاه و سایر کانال‌های خبری محلی تلگرام

گزارشی از وضع موزۀ رشت

موزه رشت
موزه گنجینه رشت با وجود اقلام تاریخی بسیار به دلیل کمبود فضای نماشی نمی‌تواند اشیاء را در معرض دید عموم قرار دهد و این موزه به گنجینه نهان تبدیل شده است. ‌
موزه رشت که سابقاً خانه میرزا حسین خان کسمائی آزادیخواه، شاعر و روزنامه نگار معروف و از رجال دوره مشروطیت و نهضت جنگل بود در سال ۱۳۴۹به موزه تبدیل شد ساختمان موزه رشت دارای قدمتی در حدود ۷۰ سال در زیر زمینی به وسعت ۷۰۰ متر مربع و با زیربنای ۵۶۰ مترمربع است. موزه رشت پس از مرمت اساسی در سال ۱۳۶۷ بازگشایی شد، این موزه از دو بخش مردم شناسی و باستان شناسی تشکیل شده است.
بخش مردم شناسی به صحنه‌های بازسازی شده از زندگی مردم و تندیس بومی گیلان و بخش باستان شناسی موزه به اشیاء و آثار باستان شناسی کشف شده در نقاط مختلف گیلان به ویژه تپه‌های مارلیک رودبار اختصاص دارد. یکی از اهداف احداث موزه این است که انسان پیوند خود را با منطقه تاریخ و دیرینه‌اش و در نهایت با جهان دریابد و بدان ارج نهد و وجود موزه در هر استان و منطقه‌ای نمایانگر پایگاه شناخت مسایل فرهنگی و تاریخی است که موجب برقراری تفاهم بیشتر می‌شود و احداث هر موزه جایگاه توجه به فرهنگ و تاریخ را در آن منطقه نشان می‌دهد. متاسفانه موزه‌ گنجینه رشت در چند سال گذشته وضعیت مناسبی نداشته است و بنای این ساختمان قدیمی مدتهاست که دچار فرسودگی شده است و علاوه بر این امر یکی از مشکلات اساسی موزه رشت را می‌توان نبود فضای مناسب برای نمایش اجسام و کمبود جا برشمرد زیرا بیش از ۱۳ هزار قلم اشیاء فرهنگی و تاریخی در موزه رشت وجود دارد که به دلیل کمبود فضای نمایشی در هر دوره تنها تعداد محدودی از این اشیاء در معرض دید عموم قرار می گیرد و این در حالی است که این مقدار اشیاء می‌تواند در بیش از ۶ موزه به نمایش گذاشته شود و علاوه بر این انباشت و نگهداری این تعداد از اشیاء تاریخی در فضای پایین موزه به مرور خود باعث آسیب به این اشیاء با ارزش می‌شود.
 هرچند که بازدید از موزه مربوط به زمان خاصی نیست، اما میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری گیلان از محدودیت بازدید در موزه رشت به دلیل مرمت و بازسازی خبر داده است و بیان شده که دلیل مسائل امنیتی بازدید از موزه با هماهنگی مقدور است، این درحالیست که اکنون در پیک سفرهای تابستانی تنها موزه شهر رشت برای مرمت تعطیل شده است و باید برای این مهم زمان بهتری در نظر گرفته می‌شد. باید بدانیم گنجینه رشت بی دلیل به این نام خوانده نمی‌شود زیرا به جای آنکه مکانی برای به نمایش گذاشتن اشیاء تاریخی باشد، بیشتر محلی برای نگهداری این اشیاء تاریخی محسوب می‌شود، هرچند که مرمت موزه رشت امری لازم و ضروری است، اما قطعا پس از مرمت نیز این موزه در خور شأن مردم و گردشگران این شهر نخواهد بود و لازم است اقلام تاریخی به دست آمده در فضای موزه‌ای مطابق با استانداردهای جهانی برای نمایش عموم قرار گیرد.

منبع: خبرگزاری ایسنا

این یک نمایشگاه نقاشی است

نمایشگاه نقاشی گروهی دختران بندر انزلی

نمایشگاه گروهی هنری با عنوان «این یک طبیعت بی‌جان است» با نمایش آثاری از دختران هنرمند از در بندرانزلی در حال برگزاری است.
در این نمایشگاه که با موضوع تخریب محیط زیست و با محوریت نمادین لاله تالابی در گالری شهنوش برپا شده است، هنرمندان جوان با استفاده از تکنیک‌های گوناگون آبرنگ، ترکیب مواد، اکریلیک و رنگ روغن به خلق آثاری با مفهوم ورود زیانبار انسان به محیط تالاب و نابودی تدریجی آن پرداخته‌اند.  

یکی از آثار نمایشگاه نقاشی این یک طبیعت بی جان است

طبیعتی که زمانی نه چندان دور حیات بخش و تأمین کنندۀ بخشی از نیازهای زندگی مرم بود، اکنون به دلیل بی توجهی و عدم رسیدگی در معرض نابودی قرار گرفته است. در کنار تابلوهای رنگارنگ نقاشی چند کار حجمی که با کاموا و مفتول ساخته شده‌اند به چشم می‌خورد که کار گروهی از هنرجویان است. 

یکی از آثار نمایشگاه نقاشی این یک طبیعت بی جان است

این نمایشگاه که به همت خانم زهرا یگانه از ۲۳ تیر در گالری شهنوش ابتدای خیابان پاسداران بندرانزلی برگزار شده، همه روزه تا ۳۰ تیر ماه از ساعت ۱۶ تا ۲۱ پذیرای علاقمندان است.

یکی از آثار نمایشگاه نقاشی این یک طبیعت بی جان است                               یکی از آثار نمایشگاه نقاشی این یک طبیعت بی جان است

رنج‌های پنهان پشت جذابیت بازار

نگاهی به وضعیت زنان دست‌فروش بازارهای گیلان

زنان گیلانی همواره مشغول تلاش، فعالیت و کسب ‌و کار بوده‌اند و همیشه سهم مهمی در اقتصاد خانواده و در نتیجه جامعه داشته‌اند. چه آنان که کار سخت و طاقت‌فرسا و پر از مخاطره کشاورزی را انجام می‌دهند چه آنان که با پهن کردن بساط دست‌فروشی در بازارهای محلی شهرهای مختلف گیلان در پی کسب روزی و گذران زندگی خود و خانواده هستند. زنانی که شاید دیگر قدرت انجام کارهای سخت کشاورزی را ندارند و به ناچار به دست‌فروشی و فروش محصولات محلی و خانگی و دست‌ساز خود رو آورده‌اند تا از این راه کمی از هزینه‌های کمرشکن زندگی را تامین کنند.
در بازارهای محلی گیلان یکی از مولفه‌هایی که زیاد به چشم می‌خورد و به سوژه مناسب دوربین‌های عکاسان نیز تبدیل شده˛ زنان دست‌فروشی‌اند که مشغول فروش محصولات کشاورزی این استان هستند و ترکیب رنگ محصولات با لباس‌های این زنان باعث جذب نگاه‌های عکاسان شده است اما در پشت این رنگ‌های دل‌فریب مسائل و مشکلاتی وجود دارد که کمتر دیده شده‌اند. این زنان غالبا از روستاها به بازارهای هفتگی شهری می‌آیند و قسمت‌هایی از بازارها را به خود اختصاص داده‌اند. پدیده دست‌فروشی در بازارهای محلی گیلان هر چند عرفا پذیرفته شده اما در قوانین عادی به‌خصوص در قانون کار و استخدامی هیچ حق و حقوقی برای این افراد مطرح نشده است و اصلا دست‌فروشان به رسمیت شناخته نشده‌اند.
زنان دستفروش در شنبه بازار بندرانزلی
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan