بهمبری

می‌شهر

مریم ایراندوست، مربی ملوان انزلی در دیسکاور فوتبال آلمان

مریم ایراندوست

چهره مصمم مریم ایراندوست از اراده‌ قوی او در راه مبارزه برای به کرسی نشاندن حقوق زنان فوتبالیست ایران حکایت می‌کند. او سرمربی سابق تیم ملی فوتبال زنان ایران و سرمربی کنونی تیم فوتبال زنان باشگاه ملوان بندر انزلی و یکی از موفق‌ترین و شناخته‌شده‌ترین چهره‌های فوتبال زنان در ایران است.

مریم ایراندوست هم‌اکنون با اعضای تیم خود برای شرکت در بازی‌های دوستانه بین‌المللی فوتبال باشگاهی "دیسکاور فوتبال" که از تاریخ ۷ تا ۱۳ مرداد (۲۹ ژوئیه تا ۴ اوت) برگزار می‌شود در آلمان به سر می‌برد.

آسمان از ابر پوشیده شده است اما رنگ صورتی بنرها در محوطه برگزاری "دیسکاور فوتبال"، فستیوال بین‌المللی فرهنگی- ورزشی فوتبال زنان، از درخشش ویژه‌ای برخوردار است.

فستیوال ورزشی "دیسکاور فوتبال"، جشنواره‌ای برای نزدیکی فرهنگ‌ها که توسط زنان و برای زنان برگزار می‌شود، امسال دهمین سال بنیان‌گذاری خود در آلمان را جشن می‌گیرد. استادیوم ورزشی "ویلی کرسمن" در منطقه کرویتسبرگ شهر برلین، پایتخت آلمان، این روزها شاهد مسابقات زیادی در ارتباط با این فستیوال است.

چهره مریم ایراندوست، سرمربی ۴۰ ساله و موفق فوتبال زنان ایران که برای شرکت در این تورنمنت به آلمان سفر کرده است، در هنگام ورود به این استادیوم ورزشی می‌درخشد. او که موهای خود را با روسری سفیدی پوشانده است به همراه اعضای تیمش وارد زمین می‌شود.

سنگ‌اندازی‌ها

ایراندوست که خود فوتبالیست موفقی بوده اکنون به عنوان سرمربی تیم باشگاهی ملوان بندر انزلی ایران به کار مشغول است. او به خبرنگار دویچه‌وله از تلاش‌های زیاد و مبارزه‌ برای فوتبال زنان و برابری حقوق ورزشکاران زن در ایران می‌گوید.

پس از اختلاف‌نظرها و مشاجراتی که سه سال پیش در باشگاه در بندر انزلی در پی اظهارات رئیس باشگاه درباره بازی زنان روی داد، تیم فوتبال زنان منحل شد. دو سال پس از آن با تغییر و تحولاتی که انجام گرفت مریم ایراندوست کار خود را دوباره به عنوان سرمربی تیم فوتبال زنان در این باشگاه آغاز کرد.

او درباره این دوران می‌گوید: «در این زمان من نواختن پیانو را یاد گرفتم و به تحصیل در رشته ورزش پرداختم اما این‌ها چیزی نبودند که من را از نظر درونی راضی کنند، چیزی در زندگیم کم بود. مبارزه بسیار سختی بود، احساس می‌کردیم مثل زندانیانی هستیم که در حصار بتونی به سر می‌بریم. حالا دوباره بازی می‌کنیم. این انرژی زیادی به ما می‌دهد.»

انرژی فوق‌العاده و انگیزه زیاد بازیکنان این تیم را در هنگام بازی با ۲۰ تیم دیگر شرکت کننده در فستیوال امسال دیسکاوری می‌توان دید.

ایراندوست با توجه به این خصوصیات بازیکنانش است که می‌گوید: «این همان چیزی است که باعث ویژگی بازی فوتبال زنان در ایران می‌شود.»

سرمربی تیم ملوان می‌افزاید: «الان این طور نیست که مردها بگویند زنان جایی در بازی فوتبال ندارند. اما شما هم در اینجا، در آلمان باید برای برابری حقوق ورزشکاران زن مبارزه کنید. در ایران هم درست همین است. اما پیشرفت‌های خوبی حاصل شده، الان امکانات زیادی به وجود آمده و حمایت‌های بیشتری از ما می‌شود. اما زنانی هم هستند مثل من که سنشان بالاتر است و برای آن‌ها این امکانات وجود نداشت. ما تلاش می‌کنیم این نیرو را در خودمان را حفظ کنیم و بهترین کار را برای بازیکنان جوان انجام دهیم.»

مادری دلسوز برای تیم

مریم ایراندوست می‌گوید:«من در دوران کودکی به همراه پدرم به استادیوم می‌رفتم. بازیکنان تیم من به نسبت آن زمان ما، الان شرایط به مراتب بهتری دارند.»

ایراندوست که خود پسری ۱۷ ساله دارد می افزاید:«احساس من این است، پس از این که دوباره مسئولیت تیم را برعهده گرفتم، مثل این می‌ماند که دوران بارداری سختی را پشت سر گذاشته‌ام. برای من اعضای تیم مثل خانواده‌ام هستند، بازیکنان مانند فرزندان من هستند و من احساس مادری نسبت به آن‌ها دارم. مادری سخت‌ترین کار دنیا است.»

تیم ایران در بازی خود گل‌های زیادی را به ثمر رساند. اعضای ذخیره تیم که روی نیمکت‌های ویژه نشسته‌اند نیز مثل بازیکنان در زمین، پس از هر گل از خوشحالی به هوا می‌پرند و هم تیمی‌های خود را تشویق می‌کنند. ایراندوست هم با شادی برای تشویق پیش بازیکنان می‌رود.

پس از آن که او از جلوی بنر صورتی رنگی که روی آن نوشته شده "شهامت مبارزه داشته باش" عبور می‌کند به سمت محل گفت‌وگو می‌آید و به صحبت در باره کار و بازی‌های هفتگی در ایران ادامه می‌دهد: «ما خیلی دوست داریم مانند بازیکنان مرد با هواپیما به شهر محل بازی برویم و نه با اتوبوس. گاهی اوقات ۴۰ ساعت برای شرکت برای یک بازی در راه هستیم، ۲۰ ساعت رفت و ۲۰ ساعت برگشت.»

ایراندوست توضیح می‌دهد که سفر با اتوبوس ارزان‌تر است و "لیگ‌های مردان پول لازم را در اختیار دارند، اما لیگ زنان نه". 

این مربی به عدم برابری دستمزد فوتبالیست‌های زن و مرد در تمام کشورهای جهان اشاره می‌کند: «مثلا شما قراردادهای کریستیانو رونالدو را با مارتا یا آلکس مورگن مقایسه کنید، امکاناتی که در اختیار بازیکنان مرد و زن گذاشته می‌شود را با هم مقایسه کنید. این مشکل فقط مربوط به ایران نیست. ما باید برای تغییر این وضعیت در همه جا با یکدیگر همکاری و در این جهت تلاش کنیم.»

باران شروع به باریدن می‌کند. ایراندوست بارانی رنگارنگ خود را به تن می‌کند و در ادامه می‌گوید: «بازی فوتبال مرا بسیار خوشحال و همزمان غمگین می‌کند.» سرمربی تیم ملوان در توضیح این موضوع می‌گوید: «من از ده سالگی می‌خواستم فوتبال بازی کنم. به مادرم می‌گفتم دلم می‌خواست پسر باشم تا بتوانم بازی کنم. دلم می‌خواست برای این کار تغییر جنسیت بدهم. مادرم شوک شده بود. به او گفتم اگر می‌خواهی این کار را نکنم مردم را قانع کن و به پدرم بگو که مرا با خود به استادیوم ببرد تا بتوانم بازی‌های فوتبال را از نزدیک تماشا کنم.»

رفتن با شادی و بازگشت با اشک

ایراندوست تعریف می‌کند: «حتی یک روز در استادیوم رفتم روی زمین تا بوی چمن زمین را استشمام کنم و روی زمین بازی بودن را احساس کنم.»

او ادامه می‌دهد: «برای این موضوع رفتم دفتر مسئولان مختلف، دائما باید با مردها بحث می‌کردم تا بتوانم راهی را هموار کنم. شش ماه تمام با سری افراشته به دفاتر مختلف می‌رفتم و با چشمانی گریان بیرون می‌آمدم. اما در پایان موفق شدم، می‌بینید، الان ما اینجا هستیم.»

نیمه اول بازی به پایان رسیده است. ایراندوست با خرسندی لبخند می‌زند: «آرزوی من برای آینده این است که زنان اجازه ورود به استادیم‌های ورزشی را داشته باشند و بتوانند بازی‌ها را از نزدیک تماشا کنند. من خوشحالم و افتخار می‌کنم که بازیکن فوتبال شدم.»

"دیسکاور فوتبال" در سال ۲۰۰۹ میلادی توسط ۲۰ تن از زنان به عنوان یک اتحادیه فرهنگی ورزشی در برلین پایه‌گذاری شد. هدف "دیسکاور فوتبال" مبارزه برای برابری حقوق زنان ورزشکار و مبارزه با تبعیضات جنسیتی در این عرصه در جهان است. از ۱۰ سال پیش این اتحادیه فستیوال‌هایی را در کشورهای گوناگون برای تمرین و بازی‌های دوستانه فوتبال و دیدار و بحث و تبادل نظر در این باره برگزار می‌کند.

فستیوال امسال در برلین برگزار می‌شود و در این دوره از رقابت‌ها تیم‌هایی از آلمان، آرژانتین، شیلی، بولیوی، نپال، اسپانیا، سوریه، اردن، صربستان، ایتالیا، ارمنستان، استرالیا، لیبی، افغانستان، پاکستان، فرانسه، آفریقای جنوبی و گینه نو شرکت دارند.

منبع: دویچه وله فارسی

مریم ایراندوست: سال ۹۷، سال پیشرفت دختران فوتبال و البته پسرفت امکانات

مریم ایراندوست
مریم ایراندوست یکی از شناخته‌شده‌ترین دختران فوتبال ایران است، او فوتبال را در روزهایی آغاز کرد که دختران زیادی به این ورزش روی نمی‌آوردند و حالا بعد از سال‌ها تجربه، در کسوت سرمربی می‌خواهد به فوتبال ایران و البته انزلی کمک کند. 

دختر نصرت ایراندوست مانند خود او عاشق ملوان است و به ایلنا از این علاقه می‌گوید، از سال‌های آغاز دوران حرفه‌ایش، از شروع دوباره با سفیدپوشان انزلی و البته از عید نوروز و آرزوهای ورزشی‌اش برای بانوان در سال ۹۸: 

ملوان بعد از چند سال دوباره به لیگ برگشت، از عملکرد امسالتان راضی هستید؟ 

فکر می‌کنم بعد از دو سال و نیم دوری از ورزش حرفه‌ای و فوتبال در سطح اول کشور عملکردمان تا اینجای کار خوب بوده است، با توجه به ضعف‌های فنی که داشتیم و از قبل می‌دانستیم این یک چالش مهم برای ماست اما با وجود شرایطی که توانستیم از نظر انگیزشی برای بچه‌ها ایجاد کنیم عملکرد ما قابل قبول بوده است. 

امکانات تیم از نظر زمین تمرین و ... آیا مناسب است؟ از آنجایی که از سال ۸۱ که ما کار را به صورت جدی شروع کردیم، البته برای خودمان جدی اما دیگران ما را شوخی گرفته بودند تا سال ۹۲ ما اجازه تمرین کردن در انزلی را نداشتیم و به روستاهای اطراف می‌رفتیم، حتی در آن زمان ۲۰۰ کیلومتر رانندگی می‌کردیم تا یک زمین تمرین در دامنه کوه پیدا کرده یا حتی داخل مزرعه تمرین می‌کردیم و الان چون این سختی‌ها را پشت سر گذاشته‌ایم اینکه در شهر خودمان در انزلی تمرین کرده و مجبور نیستیم کیلومترها راه را طی بکنیم تا به محل تمرین برسیم برای ما قابل قبول است و جذابیت‌های خاص خود را دارد. کما اینکه شرایط زمین به دلیل شرایط جوی شمال و انزلی و بارندگی‌های توامان یکسری مشکلات را دارد اما در کل ما همیشه سعی کردیم نیمه پر لیوان را دیده و سعی می‌کنیم به بهترین نحو از شرایط استفاده کرده و راضی باشیم.

امسال هم استقبال تماشاگران از بازیهای ملوان بسیار خوب بود کمی در این خصوص صحبت کنید؟ 

این استقبال خوب تماشاگران برای اولین بار نیست ما سال ۹۱ هم طی اطلاع رسانی که انجام شد از طریق فضای مجازی و تابلوها و بیلبوردهایی که در سطح شهر نصب شد عده زیادی تماشاگر از کل استان گیلان برای تماشای بازیهای ما می‌آمدند و حتی در تاریخ ۶ بهمن ۹۱، ۲۵۰۰ هوادار ملوانی را در ورزشگاه داشتیم که بهترین خاطره ورزشی ما در آن روز رقم خورد. به هر حال اتفاقاتی افتاد و شرایطی پیش آمد که ما سال‌ها نتوانستیم در انزلی بازی کنیم و از هوادارانمان دور شدیم، اما به محض اینکه امسال تیم تشکیل شد از آنجایی که شهر انزلی شهری ورزش‌خیز است و همه از پیر و جوان و زن و مرد ملوانی و عاشق ملوان هستند ما را تنها نگذاشتند و همه دیدند و باز هم شاهد خواهند بودند که باران، سرما، گرما و ... تاثیری در حضور هواداران ما نداشت. 

 فروغ موری یکی از ستاره‌های امسال ملوان بود که از تیم جدا شد، علت این جدایی چه بود؟ 

اولویت فروغ موری پول بود و به هر حال هر کسی یک شرایط خاص و هدف‌گذاری در زندگی خودش دارد، ما زمانی که با فروغ موری قبل از شروع مسابقات صحبت کردیم مالک و مدیر عامل باشگاه قول‌هایی به ما داده بودند که بتوانیم ۵۰ درصد قرارداد او را پرداخت کنیم و ایشان تنها بازیکنی بود که توانستیم با رقم بالا جذب کنیم، از آنجایی که او کلاً نیم فصل اول را به دلیل آسیب‌دیدگی در اردوی تیم ملی از دست داد این موضوع مسکوت ماند و درنهایت در بازی آخر به ما رسید، در این بازی هم با اینکه او آمادگی بدنی صد در صد نداشت سعی کردیم برای اینکه روحیه لازم را به او بدهیم تا بتواند در نیم فصل دوم با توانایی که از او سراغ داشتیم به تیم کمک کند او را بازی دادیم ولی از بازی پالایش گاز ایلام که شرایطی پیش آمد و فروغ یکسری مشکلات تیم را از نزدیک دید بلافاصله بعد از بازی درخواست رضایت‌نامه داد. من هرگز بازیکنی را به زور در تیمم نگه نداشته‌ام بنابراین خواستم مدیرعامل تلاششان را انجام دهد تا پول ایشان پرداخت شده و در تیم بمانند اما باشگاه هم دچار مشکلاتی است و از آنجایی که نشد منابع مالی تامین شود ایشان هم تصمیم گرفت برود و جذب باشگاهی شود که به اولویتی که هدف‌گذاری کرده بود برسد.

برنامه‌تان برای نیم فصل بعدی چیست؟ 

ما باید منطقی رفتار کرده و انتظار داشته باشیم، توقع بالا از تیم بعد از دو سال و نیم انحلال و شرایطی که برایش به وجود آمد کمی دور از انتظار است. البته من از همان روز اول سعی کردم مدام در مورد قهرمانی و جام با بچه‌ها صحبت کنم تا به چیزی که خودم می‌دانستم و در تمرینات حس می‌کردم برسیم که فکر می‌کنم الان ۸۰ درصد به آنها رسیده‌ایم. صحبت‌هایی که ما اول فصل می‌کردیم باعث شد تیم‌ها روی ما حساب ویژه باز کرده و فکر کنند که ما ملوان سال‌های قبل هستیم در حالیکه مشکلات زیادی داشتیم، فکر می‌کنم بیشترین عاملی که موجب شد ضعف‌های ما امسال پوشیده شود در درجه اول هوادارن و بعد همین حس رقابتی بود که بچه‌های ما با تمام توان خواستند و تلاش کردند. در مورد نیم فصل دوم ما سه بازیکن از دست داده و بازیکنی هم نتوانستیم جذب کنیم اما با بچه‌های بومی‌مان وارد رقابت‌ها می‌شویم و می رویم تا بهترین عملکرد خودمان را داشته باشیم. ما ناامید نیستیم و غیر از تیم شهرداری بم که خیلی تیم خوبی است و فوتبال بسیار خوبی را به نمایش می‌گذارد تیم‌های دوم تا هفتم جدول شرایط پایاپایی دارند و هیچ چیز در نیم فصل دوم غیرممکن نیست. 

 شما مادر هستید آیا این موضوع و ورزش کردن به صورت حرفه‌ای کار شما را سخت‌تر کرده است؟ 

زنها بسیار قوی هستند و مادر شدن سخت‌ترین شعل دنیاست و این یک واقعیت است. کسانی که مادرند این حرف من را کاملا درک و لمس می‌کنند، من زمانی که فوتبال را در سال ۸۱ شروع کردم پسرم راستین دو ماهه بود. من به صورت کاملاً حرفه‌ای کار را آغاز کردم در زمانی که شرایط مثل الان فراهم نبود. اینها را به این دلیل می‌گویم که خانم‌هایی که می‌خواهند ورزش کنند از چیزی نترسند من این شرایط را گذراندم ۱۰ الی ۱۵ سال را بسیار حرفه‌ای و سخت پشت سر گذاشتم، راستین را در کالسکه گذاشته و ساعت‌ها تمرین می‌کردم یا به ادارات مختلف می‌رفتم برای گرفتن زمین و تمرین کردن و ... و همیشه راستین در کنار من بود و الان که ۱۶ ساله شده هم همینگونه است. در حال حاضر هم کارن خواهر زاده‌ام هم از آنجا که خواهرم کمک مربی ملوان است در کنار ماست. بچه‌دار شدن به هیچ وجه محدودیت نیست شما در کنار بچه‌تان می‌توانید بهترین مربی و بازیکن و مدیر باشید و قطعا بچه‌ای که در این شرایط رشد می‌کند بچه‌ای خواهد بود که در جامعه می‌تواند شرایط بهتری را برای خود و زندگیش به وجود آورد زیرا در محیطی رشد کرده که خیلی چیزها را یاد گرفته و از این بابت من به خانم‌های حرفه‌ای و ورزشکار می‌گویم هیچ مشکلی برای شما به وجود نخواهد آمد.

در روزهای آغازین سال جدید هستیم، ابتدا بگویید نوروز در انزلی چه حال و هوایی دارد و اینکه تجربه نوروز برای یک ورزشکار حرفه‌ای چگونه است؟ 

در انزلی هم مثل همه شهرهای ایران مردم و خانواده‌ها به دید و بازدید نوروزی می‌روند و خانه‌ها حال و هوای دیگری دارد، خانه‌تکانی و چیدن سفره هفت‌سین جز ملزومات سال نوست و ما هم از این قاعده مستثنی نیستیم. به عنوان یک مادر، مربی یا فوتبالیست هم الان که راستین بزرگتر شده کار من راحت‌تر است ولی زمانی که بچه‌تر بود همزمان من هم در ملوان و هم در اردوهای تیم ملی بودم و یک مقدار کار سخت‌تر می‌شد ولی همیشه بودند کسانی که در خانه تکانی و ... به من کمک می‌کردند. شرایط، مدیریت آن و همه با هم همیشه سختی‌های خود را دارد ولی فکر می‌کنم اینکه آدم به هدفش رسیده و نتیجه زحماتش را می‌بیند آن سختی‌ها را شیرین می‌کند. به عنوان یک ورزشکار سه سال پشت سر هم لحظه سال تحویل را خانه بودم ولی بعد از آن اعزام داشتیم و تعطیلات نوروز را نبودم. 

سال ۹۷ را برای ورزش بانوان به ویژه فوتبال چگونه دیدید؟ 

سال ۹۷ را باید پیشرفت دختران فوتبالیست و البته پسرفت امکانات دانست. در سال‌های آغاز فوتبال بانوان با تمام نگاه‌هایی که بود تیم‌هایی که تعدادشان کم هم بود اما اگر حمایت می‌کردند همه جوره از بانوان حمایت می‌کردند. ورزش بانوان در سال ۹۷ پیشرفت داشته است، الان نگاه به زنان در ورزش بهتر شده و خانم‌های ورزشکار در فضای کوچک خود در خانواده، شهر، روستا یا بخش خودشان بسیار راحت‌تر می‌توانند عنوان کنند هدفشان ورزش است و شرایط نسبت به سال‌های قبل بهتر شده ولی هنوز با ایده‌آل‌ها و شرایط بین‌المللی خیلی فاصله داریم و از این به بعد می‌رویم که شرایط را بهتر کنیم. 

در ایام نوروز داربی تهران هم برگزار می‌شود، طرفدار چه تیمی هستید و پیش‌بینی‌تان از نتیجه بازی چیست؟ 

من یک ملوانی هستم و بودم و خواهم ماند، شهر من انزلی‌ست و تیمم ملوان و این ارث پدری ماست اما در خصوص داربی با اینکه پیش‌بینی کار سختی است ولی فکر می‌کنم با توجه به اینکه امسال دو تیم شرایط مشابهی دارند بازی مساوی شود و سهم هر تیم هم ۲ گل باشد.


بی توجهی جنبش فمینیستی ایران به زنان روستایی

زن روستایی و عشایر

اگر بتوانیم حرکت زنان ایرانی به سمت پیشرفت و برابری با مردان را یکپارچه در نظر بگیریم و جنبش فمینیستی نامگذاری کنیم، نقش زنان محلی ایران در این حرکت کمرنگ است و یا دست‌کم طنین صدای آن بلند نیست. شنیده نشدن زن روستایی کلیت حرکت را به خطا می برد، زیرا در ایران ده‌ها هزار روستا وجود دارد و حتی اگر بسیاری از آنها کم جمعیت یا خالی از سکنه شده باشند نیز مهاجرانی که از روستا به شهر‌-اغلب حاشیه شهرهای بزرگ- کوچ کرده‌اند همچنان از نظر فرهنگی و حتی اقتصادی مانند گذشته خود زندگی می کنند.

با کنار گذاشتن این زنان از تلاش‌های برابری خواهانه جامعه نتیجه مثبت عملی حاصل نخواهد شد. در ادامه گوشه‌ای از جایگاه و مشکلات زنان روستایی ایران را با اعظم بهرامی، محقق و پژوهشگر ساکن تورین ایتالیا به بحث گذاشته‌ایم که می خوانید.


از خانم بهرامی به عنوان اولین سوال می پرسیم؛ زنان روستایی خواسته‌های حداقلی دارند یا شناخت کنشگران از آنها کم است و یا با مطالبات مدرن زنان طبقه متوسط شهری ناسازگارند که صدایشان کمتر شنیده می شود؟

فارغ از جنسیت، در ایران به جامعه روستایی توجه کافی صورت نمی گیرد. در چند دهه گذشته از جمعیت روستایی کشور پنجاه درصد کاسته شده. وقتی از زنان روستایی و عشایر حرف می زنیم، در واقع با یک تبعیض مضاعف روبرو هستیم. گروه اقلیت و تحت فشار جمعیتی که علاوه بر این به عنوان جنسیت دوم با محدودیت‌های جغرافیایی و فرهنگی هم دست به گریبان است. این زنان نماینده‌ای ندارند و دهیاری‌ها -که از دوران محمد خاتمی شروع به کار کرد- هم نتوانست صدای این زنان را به گوش مسئولان و جامعه برساند.


آیا مهاجرت از روستا به شهر مطالبات این زنان را تغییر داده و در شنیده نشدن صدایشان موثر بوده است؟

این زنان مطالبات مشخصی دارند که شنیده نشده و علاوه بر دلایلی که اشاره کردم، بدنه اصلی جنبش زنان ایران نیز به این موضوع نپرداخته است.


عمده مطالبات زنان روستایی ایران چیست؟

استقلال اقتصادی، سلامت، امکان توانمندسازی و آموزش جامعه مردان روستایی و عشایر از دغدغه‌های مهم این زنان است.


آیا عدم شناخت کافی یا تضاد مطالبات زنان مدرن باعث شده جنبش فمینیستی زنان روستایی را نادیده بگیرد؟

تضادی وجود ندارد، زن سنتی و مدرن هر کدام در الگوی خود می تواند به شکلی برای دیگری کاربرد و مفهوم داشته باشد. مثلأ استقلال اقتصادی در هر شکلی که باشد، یک مفهوم واحد است و یا زن کارگر از زنان کارگر مزارع تا زنان شاغل در کارخانه‌های حاشیه شهرها را شامل می شود. بخشی از این نادیده گرفتن هدفمند و تحت تأثیر مرکزگرایی قدرت است که چند بخش و قطب را به عنوان مرکز اثر در ایران تعریف کرده اند و بقیه شهرها و روستاهایی که فاصله جغرافیایی و فرهنگی یا تفاوت قومیتی و زبانی و یا مذهبی دارند را در بدنه اجتماعی موثر به شمار نیاورده اند. این اشتباه بزرگی است و باعث شده بدنه جنبش‌های اجتماعی -از جمله جنبش زنان- آسیب ببیند و تکه تکه شود. فاصله جغرافیایی و پراکندگی به این نادیده گرفته شدن کمک کرد. در جریان کمپین یک میلیون امضاء جلسات ماهیانه‌ای برگزار می شد که در آن نمایندگانی از شهرهای مختلف فعالیت‌های زنان حوزه خود را گزارش می کردند که در پی بسته شدن آن فضا تعدادی از ایران خارج شدند، تعدادی به بدنه دولت و ارگانها جذب شدند و تعدادی هم با محدودیت و حبس‌ طولانی مدت مواجه شدند. این پراکندگی تأثیر منفی داشت.


آیا می توان گفت که زنان روستایی در پوشش و سبک زندگی مذهبی‌ترند و به نوعی ساختار حاکم را تقویت می کنند که و این با خواسته‌های مدرن زن طبقه متوسط شهری تضاد دارد؟

بله ممکن است در جامعه روستایی بخش مذهبی وسیع تر و تندتر باشد. برای ایجاد همدلی میان زنان شهر و روستا هیچ تلاشی صورت نگرفته است. البته امروز جامعه روستایی را هم نمی توان یکدست دید. بسیاری از جوانان روستایی سفرهای طولانی مدت دارند و در دانشگاههای شهر درس خوانده اند و مثلأ در حوزه محیط زیست بسیار فعالند. خیلی از نسل جوانشان فعالند. روستایی‌ها صرفأ دسته‌ای آدم متعصب مذهبی نیستند که خواسته‌ای نداشته باشند و مطیع دولت باشند. البته تفاوت فرهنگی و جغرافیایی به تفاوت مطالبات دامن می زند، اما میان مطالبات زنان شهر و روستا تضادی وجود ندارد.


تجربه زن روستایی ایتالیا تا چه اندازه برای همتای ایرانی‌اش قابل الگوسازی است؟

مثالهای دقیق‌تر برای بخش روستایی ایران در کشورهای آفریقایی تجربه شده. سازمان ملل متحد با همکاری سازمان جهانی غذا و دارو (FAO) برنامه‌های توسعه روستایی را در کشورهای آفریقای جنوبی و مرکزی مثل تانزانیا و رواندا پیاده می کنند.


یعنی باید الگوی زنان ایران زنان آفریقا باشد؟

این موضوع نسبی است و به جغرافیا و امکانات سرزمینی بستگی دارد.


به هر حال سلسله مراتب و روند تکاملی وجود دارد که مثلأ زن اروپایی دوره‌های مختلفی را پشت سر گذاشته تا به تمدن امروز رسیده، زن در فرهنگ ایرانی هم از موقعیت ویژه‌ای برخوردار بوده. با چه معیاری زن آفریقایی می تواند الگوی زن ایرانی باشد؟

بخش روستایی کشورهای اروپایی با بخش روستایی ایران قابل مقایسه نیست. بافت روستایی در اروپا هویت دارد. مثلأ ممکن است درآمد روستایی در ایتالیا از درآمد شهرهای این کشور بیشتر باشد. صنعت توریسم و همچنین کشاورزی ایتالیا بسیار غنی و پیشرفته و حاصل سالها تلاش و برنامه ریزی و سرمایه گذاری است. با این وجود زنی که در روستای شمالی کنار کوه آلپ زندگی می کند با زن روستای جنوبی جزایر سیسیل فرهنگ و شرایط متفاوتی دارد. توریسم و اکوتوریسم باعث شده جامعه روستایی اروپا قدرت بیشتری داشته باشد و به عنوان کسی که تأمین کننده امنیت غذایی است و مدیریت منابع آبی را می شناسد، موقعیت خود را تثبیت کند. برنامه عمران ملل متحد (UNDP) اعلام کرده که برای نگهداری از منابع طبیعی زمین ناگزیریم بر روی فقرزدایی در جوامع بومی روستایی سرمایه گذاری کنیم. آمارهای بین المللی نشان می دهد روستاییان جزء ده درصد فقیرترین مردم جهان هستند و اقتصاد ضعیفی دارند. جامعه روستاییان آفریقا از این جهت به روستاییان ایران نزدیک است که جغرافیای مشابه و اغلب حکومت های غیردمکراتیک دارند و در مسائل دیگر مثل بحران آب و جنگ مشکلاتشان به یکدیگر شبیه است.


برنامه‌های سازمان ملل متحد در این کشورها تا چه اندازه موفق بوده است؟

البته نمی توان از فعالیت های سازمان ملل متحد ایده‌آل سازی کرد. به عنوان نمونه شصت درصد کارگران بخش کشاورزی در مزارع را زنان تشکیل می دهند، در حالیکه در نیمی از کشورهای جهان به دلایل فرهنگی و مذهبی و قانونی زنان نمی توانند مالک زمینهای کشاورزی باشند. سازمان ملل متحد در بعضی از کشورهای آفریقایی مثل رواندا و تانزانیا به صورت آزمایشی مالکیت بخشی از مزارع را به زنان واگذار کرد که نتایج خارق العاده‌ای به دنبال داشت. در تانزانیا سوء تغذیه کودکان سی درصد کاهش یافت. بر اساس این نتایج در رواندا مزارعی که مالکیتش بیش از پنج سال در دست زنان بوده، از نظر کشت و کار و غنای زمین شرایط بهتری دارد. پروژه دیگری به نام کمربند سبز در کشورهای آفریقایی اجرا شد که در جریان آن بر روی زنان روستایی آفریقا سرمایه گذاری صورت گرفت و این زنان موفق شدند در کمتر از ده سال بیش از پنج میلیون درخت بکارند.


گفتید در ایران میان زنان شهر و روستا همدلی ایجاد نشده، در کجای جهان این همدلی ایجاد شده و ارتقاء سبک زندگی زن روستایی پایه توسعه و پیشرفت کل زنان جامعه قرار گرفته است؟

مثال درخشان این تجربه را باید در کشورهای اروپایی دید. یکی از فاکتورهای اساسی توسعه پایدار تقویت جامعه بومی و محلی است. مثلأ از سه دهه پیش به این سو واژه دهاتی از فرهنگ لغات مورد استفاده مردم ایتالیا حذف شده و توهین محسوب می شود و به عنوان صفت به کار نمی رود. بنابراین آدمی که از روستایی با جمعیت دویست نفری می آید، مجبور نیست هویت خود را مخفی نگه دارد. برای اینکه او و ساکنان شهرها به یک اندازه به امکانات توسعه یافته دسترسی داشته اند و شکاف طبقاتی وجود ندارد یا کمرنگ است، اما در ایران با افزایش فقر و تضاد طبقاتی شکاف عمیق شکل گرفته و با مهاجرت روستاییان به حاشیه شهرها وضعیت بدتر هم شده؛ زیرا جامعه شهری این مهاجران روستایی را مقصر آسیب‌های شهر می بیند و این جمعیت بدون ریشه‌یابی دلایل مهاجرت و بی‌هویتی و بی‌سرزمینی‌شان هدف قضاوت منفی قرار می گیرند.


سازمان ملل متحد چندی پیش در روز جهانی زبان مادری اعلام کرد زبانهای محلی در معرض خطر نابودی است. از سویی زبان دریچه فرهنگ شناخته می شود؛ با وجود اینترنت و جهانی شدن چه عاملی می تواند زن روستایی را به فرهنگ بومی‌اش متصل کند؟

نمونه خوب این اتفاق در کشور ایتالیا رخ داده است. بخش تولید مواد غذایی فرآوری شده مرتبط با محصولات کشاورزی منطقه، صنایع دستی، اکو توریسم، کشتزارهای خانوادگی و کارگاههای تولید شراب خانوادگی؛ همه اینها به زنان روستایی هویت بخشیده و این فرهنگ نسل به نسل جلو می رود. البته که به شدت و قدرت دوران پیشا‌اینترنت و قبل از جهانی‌سازی نیست، اما همچنان این مسیر جریان دارد و از نظر اقتصاد خانواده هم توجیه و معنی دارد.


آیا گره زدن اقتصاد با فرهنگ بومی نیازمند یاری دولت‌هاست؟

بله. ابتدا باید دولت زیرساختها را فراهم کند، اما ادامه مسیر بر عهده خانواده‌ها و جامعه روستایی است. به عنوان نمونه روستای گلپوران در سیستان و بلوچستان و در نزدیکی شهر زابل قرار دارد که در آن از قدیم و از زمان شهر سوخته سفالگری رایج بوده. حالا زنان منطقه روی سفالها و کاشی و سرامیک نقاشی می کشند و نمایشگاه هم برگزار می کنند و یا بوم گردی به راه انداخته اند و با فرهنگ خانه‌ها و کپرهای بلوچی که در بیابان بوده این سفالها را می فروشند. زنانی که در آنجا ریشه خانوادگی دارند با این کارها اقتصاد روستا را می چرخانند. البته در همه روستاها این کارها عملی نیست، زیرا ابتدا دولت باید زیرساختها از جمله سرمایه و آموزش و امکانات را فراهم کند و در اینصورت جامعه روستایی ایران شکوفا خواهد شد.

منبع: یورو نیوز

تجربۀ موفق زنان روستایی در تولید کمپوست از زبالۀ تر

تجربۀ موفق زنان روستایی در تولید کمپوست از زبالۀ تر ماهنامۀ گیلان اؤجا شمارۀ 24

یکی از عواقب رشد اقتصاد جهانی و ترویج الگو‌های توسعه اروپا محور تخریب مدام پرشتاب‌تر اکوسیستم جهان بوده است. اکنون که تکنولوژی زیان‌بار راه را برای تخریب محیط‌زیست و استفاده بیش از حد از زمین را هموار کرده است، تنها راه فرار از این چرخه مداوم تخریبی برقراری مجدد رابطۀ زنان با محیط‌زیست است. [۱]

در شمال ایران که اکثر کارهای کشاورزی و باغداری که رابطۀ مستقیم با زمین و محیط‌زیست دارند بر عهدۀ زنان است با آموزش و آگاه‌سازی آنان می‌توان از نیروی مؤثرشان در حفاظت و نگهداری محیط‌زیست بهره برد. 

فشتکه، روستایی است از توابع بخش خمام شهرستان رشت در استان گیلان. این روستا در دهستان چاپارخانه قرار دارد. براساس سرشماری مرکز آمار جمعیت آن ۱۸۲۴ نفر (۵۵۰ خانوار) بوده است. مردم این روستا کشاورز بوده و محصول اصلی کشاورزی این روستا برنج است. عده‌ای از اهالی این روستا در تعاونی‌های ماهیگیری دریای خزر هم فعالیت دارند؛ البته به دلیل گسترش فعالیت منطقه آزاد تعدادی از این تعاونی‌ها با گرفتن خسارت تعطیل شده‌اند. از صنایع‌دستی مهم این روستا که بسیاری از زنان مخصوصاً در پاییز و زمستان به آن مشغولند بافت کلاه و زنبیل و حصیر است که ماده اولیهٔ آن هم (نوعی گیاه درزبان محلی به نام لی) در جنگلی کوچک درحاشیه همین روستا می روید. روستای فشتکه به عنوان روستای ملی حصیر در سطح کشور معرفی شده است. اما این روستای کوچک با تلاش مسئول خانهٔ بهداشت و همکاری زنان روستا موفق به تولید کمپوست از زباله های تر خانگی نیز شده است. برای آگاهی بیشتر ازچگونگی مراحل روند تولید کمپوست از اطلاع رسانی به اهالی وآموزش و همکاری آنان و نتیجهٔ کار راهی فشتکه شدیم تا با بهورزفعال این روستا خانم لیلا گلزار گفت‌وگویی داشته باشیم. در مسیر برچسب‌های سبز رنگی که به در منازل روستا چسبانده شده بود و هم‌چنین سطل‌های زباله آبی بزرگی که در نقاط مختلف کار گذاشته شده بودند توجهمان را جلب کرد.

با کلیلک روی ادامۀ مطلب، متن کامل این گفت‌وگو را بخوانید 

حال «زار» حمایت از زنان

گفت‌وگوی من با جمعی از فعالان کارزار منع خشونت خانگی در روزنامۀ قانون:

منع خشونت خانوادگی، فعالیت جمعی از زنان برای ثبت و انتشار خشونت در خانواده‌ها، با هدف ممانعت از افزایش و تکرار آن و آگاهی بخشی به قربانیان و زنان خشونت دیده است که از آذر سال ۹۵ آغاز شد. این فعالان سعی کردند در قالب شبکه‌های اجتماعی به گفت‌وگو با زنانی که در خانه و محیط کار یا زندگی خود در معرض انواع و اقسام خشونت قرار گرفتند، مصاحبه و نتایج آن را برای آشنایی دیگر زنان ثبت و منتشر کنند. در آستانه دوسالگی کارزار منع خشونت خانوادگی و همزمان با نزدیک شدن به روز جهانی مقابله با خشونت علیه زنان، با «بنفشه جمالی» و «جلوه جواهری» که از ابتدا در این حرکت جمعی فعال بوده‌اند گفت وگویی کرده‌ایم. در این گفت‌وگو، این دو فعال حقوق زنان به اهداف، عملکرد، موانع و دستاوردهای کارزار اشاره کرده‌اند. 

با کلیک بر ادامۀ مطلب در پائین همین فرسته، متن کامل این گفت‌وگو را بخوانید.


گفت‌وگو با فعالین کارزار منع خشونت خانوادگی

گفتگو با اکبر مطبوعاتی، پنجاه سال پخش روزنامه در رشت

اکبر جوانمرد ملقب به اکبر مطبوعاتی
خبرهای داغ و تولیدی روزنامه‌ها و نشریات برای رسیدن به دست مخاطبان در یک مسیر طولانی از خبرنگاران و روزنامه‌نگاران، به توزیع‌کنندگان این کالای فرهنگی می‌رسد. اگرچه روزنامه‌نگاران و مدیران فرهنگی در این عرصه پایه اصلی و آفریننده خبر و تولید آن هستند، اما یک روزنامه برای رسیدن به کیوسک‌های مطبوعاتی کوچه‌پس‌کوچه‌های زیادی را طی می‌کند.
برای اینکه ‌‌حدود نیم قرن توزیع به‌موقع و مناسب روزنامه در گرما و سرمای زمستان با یک دوچرخه قدیمی دغدغه یک نفر باشد، بهانه‌ای جز عشق و علاقه به اشاعه فرهنگ ‌به ذهن انسان نمی‌رسد. «اکبر جوانمرد» ملقب به اکبر مطبوعاتی مرد ۶۶ سالۀ رشتی، ‌‌حدود نیم قرن از عمر خود را پای پیاده و با دوچرخه قدیمی‌اش صرف توزیع روزنامه در رشت کرده است.
اکبر مطبوعاتی سال‌هاست که روزی‌ ‌‌حدود ۱۵ کیلومتر در شهر طی می‌کند تا روزنامه‌ها را به دست مخاطبان برساند. پیر خاک‌خورده حوزه فرهنگ در دنیای مدرن‌شدن خبررسانی هنوز از پا نیفتاده و با عزم جدی پای در رکاب می‌برد.
در یک عصر تابستانی همپای او در خیابان‌ها و کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر باران قدم زدیم تا بیشتر با روند کارش در این حوزه آشنا شویم. 

متولد چه سالی هستید و چند سال است به این کار مشغولید؟
متولد ۱۳۳۰ در شهر رشت هستم و حدود ۴۵ سال است که در کار توزیع روزنامه‌های مختلفی مثل کیهان، اطلاعات، همشهری و خبر ورزشی‌ هستم. 

چطور شد که این شغل را انتخاب کردید؟
خیلی اتفاقی. من کارهای مختلفی مثل کاشی‌سازی در زیر کوچه، بلیت‌فروشی و کار در باغ چایی را تجربه کردم‌ اما در هیچ‌کدام از آنها ماندگار نشدم. 

شهر رشت با عنوان شهر باران معروف است. روزنامه‌ها هم با کوچک‌ترین بارانی خیس می‌شوند. چطور در گرما و سرما و روزهای بارانی روزنامه‌ها را با دوچرخه توزیع می‌کنید؟ برای‌تان سخت نیست؟
چرا، اما من و روزنامه‌ها دیگر بعد از این‌همه سال با هم مثل یک دوست قدیمی هستیم. من همیشه مواظب آنها هستم که تا زمانی که به دست مخاطبشان برسند آسیبی نبینند. 

خودتان هم روزنامه می‌خوانید؟
نه، من سواد ندارم. 

با ‌‌اینکه سواد ندارید چطور آدرس‌ها را پیدا می‌کنید؟
به کمک حافظه. چندین سال است که وجب به وجب خیابان‌های این شهر را با همین دوچرخه و روزنامه‌ها طی کرده‌‌ام. تقریباً می‌توانم بگویم که همه‌جای شهر را می‌شناسم. 

چند تا فرزند دارید؟
دو دختر. یکی ازدواج کرده و متاهل است و یک دخترم هم دانشجو است. هزینه‌های دانشگاه خیلی بالاست و من مجبورم برای اینکه پیش خانواده‌ام شرمنده نباشم، دست از تلاش بر ندارم. باور کنید شب‌ها از پادرد خوابم نمی‌برد‌ اما مجبورم که برای تأمین هزینه‌های زندگی باز هم کار کنم. 

آیا حقوق ثابت دارید؟
نه، من روزنامه‌ها را می‌خرم و بعد می‌فروشم. درآمدم‌ بالا نیست. بعضی از روزها که خیلی خوب کار کنم حدود ۲۰ هزار تومان درآمد دارم و بعضی‌ از روزها هم کمتر. 

به نظرتان امروزه مردم چقدر با روزنامه‌ها سر و کار دارند؟
در طول این چند دهه خیلی اوضاع تغییر کرده است. مردم بیشتر با گوشی‌های تلفن همراه ‌‌خبرها و اطلاعات را دنبال می‌کنند. البته هنوز کسانی هستند که جایگاه روزنامه‌‌ و گزارش‌ها و مقالات زیبای آن را فراموش نکرده‌اند و صبح‌ها با آغاز روز در کنار گیشه‌ها و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی تیتر‌های اول روزنامه‌ها را می‌بینند و روزنامه و یا نشریه مورد علاقه‌شان را می‌خرند. 

دوست ندارید با‌سواد شوید؟
چرا، خیلی دوست دارم، اما شرایطش فراهم نیست. من مدت زیادی است که کار می‌کنم. بعد از فوت پدرم من نان‌آور خانواده بودم. هیچ‌وقت کار و تأمین معاش زندگی فرصتی برای آموختن علم و فرهنگ به من نداد. 

از چه ساعتی کار توزیع روزنامه را شروع می‌کنید؟
از ساعت ۵/۵ صبح بیدار می‌شوم و تک‌ تک روزنامه‌ها را در شهر پخش می‌کنم. اگر روزنامه‌ها زود بیاید کارم زودتر تمام می‌شود وگر نه که دیرتر به خانه برمی‌گردم. 

با تمام سختی‌ها و مشقاتی که این کار دارد آیا باز هم این راه را ادامه می‌دهید؟
بله. همان‌طور که گفتم من با روزنامه‌ها انس و الفتی دیرینه دارم. درست است که سواد ندارم‌ اما اگر فرصت کنم عکس‌های آنها را نگاه می‌کنم و لذت می‌برم. چون می‌دانم که زحمت زیادی کشیده می‌شود تا روزنامه تولید شود. 

آرزویی دارید که بخواهید برای خوانندگان روزنامه همشهری بیان کنید؟
بله، همیشه آرزو داشتم که به سفر امام رضا(ع) بروم و از نزدیک ضریح متبرک امام رضا (ع) را زیارت کنم.

نویسنده: زهرا حقیقی روزنامۀ همشهری گیلان

آرزۊ مأر، آتیه مأر

زنأکؤن نیشتن همدیگرˇ همرأ گب زئندرده.
همدیگره خۊشؤنˇ زأکˇ نؤمˇ همرأ دۊخؤنده: آرزۊ مأر، آتیه مأر…
استراحتˇ وخته.
آتیه مأر قدیمˇ گبه زئندره: رۊزأبؤستی بیجارکنار معلۊم نبۊ کؤىه زنانه ایساىه. رۊزˇ سیفیدی، مثلاً تۊ دئی آؤ! اؤىه زنانه ایسا بیجاره نیشاستندره. اۊتؤ خالی گب-گب تی گۊش آمۊىی، صداىˇ حرف آمۊىی، امما آدم در کار نبۊ. صۊبˇ تاریکی نیشاستده.
- أمان چار تا ىا پنج تا کرچی (کارگر زن در کشاورزی برنج) گیتیم مثلاً با من شیش تا؛ کرچئن تا أمأن من ای مسیره تا نیمه نیشاستیم.
- أ کاران همه زناکانˇ کار بۊ. شؤنزه هیوده رۊز نیشاستیمی، هیژده نۊزده رۊز ویجین زئیمی، بعداً نزدیکˇ بیس رۊز اۊنه دۊواره زئیمی. دۊواره سخت‌تر بۊ!
- ألان بیس رۊز دکفده بیجارˇ مئن. دوا بیرۊن بامؤ. تۊ ایمرۊز بینیشا، فردا کۊد بزن. چۊن دئه قدیمˇ مۊرسؤن کار نۊکۊنده، خۊشؤنه «بازنشته» دؤنده.
آتیه مأر گئه: ألأن گیم کار نۊکۊنیمیا، بازنشستیمیا، أمان خۊدمان خۊدمانه بازنشست بۊکۊدیم، کارˇ زیادی همرأ، ألأن زانۊ ندأریم، ای جا بیشیم حتماً با أمی زانۊىأ درازأکۊنیم. ولی بازنشستی کی هندئه کار کۊنه: ساعت ۱ ظهر أىیمی، دۊواره ۲:۳۰ شیمی، ۷ غۊرۊب أىیمی، ۷:۳۰ خانه ایسأىم. ألأنˇ فصلˇ کار أتؤىه. بیجارکارˇ فصل کی تمنأبؤ، اۊ کاره تمنأگۊدیم صناىع دستی چاکۊنیم. حصیر ؤ کۊلا ؤ گیس ؤ...
 - هر چی رئه مۊشتری بدأشتیم هۊنه چاکۊنیم. چیزی کی خریدار بدأره. ساعت ۹ نیشینیمی، تا ساعت ۱۱، بعدظهرم از ساعت ۲ نیشینیمی تا ساعت ۷ ىا ۸. بعدظهره بیشتر نیشینیمی.
- خانه کارم کی دئه کسˇ دیگه نأىه بۊکۊنه. خانه کارم خۊدمان کۊنیم.
- خۊدمان خۊدمانه مرخصی فأدنیم. بعضی وختان جۊمه'ن چانکۊنیم گیمی استراحت بۊکۊنیم ىه خؤرده خانه' بیشتر نظافت بۊکۊنیم. جۊمه'ن تعطیل کۊنیم گیم أمی استراحته. بعضیان کی احتیاج دأرده هیچ ذره تعطیلأنۊکۊنده. بعضیان شبم تا ۱۰ ىا ۱۱ شب چۊن نیاز دأرده باىد چأکۊند.
- هر کی کۊچیکی ىاد بیگیفته بلده، هرکس بلد نبۊ أمأن اۊشانه ىاد بدأىم، رانماىی بۊگۊدیم. حصیره باىد بیهینیم. «لی». «لی» سبزه. اۊنه باىد بیهینیم تابستان ىکی دۊ ماه خالی باىد بئسیم اۊنه خۊشکأکۊنیم، همه' آماده' کۊنیم بنیم زمستانˇ ره. پاىیز ؤ زمستان ای أمی کاره. دؤرˇ هم جۊمأبیم ای جا نیشینیمی با هم چأکۊنیم. خریدار أىه خانه، هینه. کسی کی بیجارکار ندأره، تابستان بهارم چاکۊنه. ألأن مثلاً می دؤختر کشاورزی ندأره، رشت ایسأ، خۊدش چأکۊنه، اۊ شیش ماىم صناىع دستی چأکۊنه ادامه دنه. خىلیان می دؤخترˇ مانستان ایسأده کی چاکۊنده.
- حلأ أمی وامه چی بۊکۊدده؟
- فأدأد. امرۊز من بۊشؤم.
- ولله؟
- همه کسه تعلق گیره. ایتأ ضامن خأىه.
- تۊ فیگیتی؟
خنده همرأ گئه: نأ.
-۱۲۰۰ نفریمی، ۲۰۰ تا کارت هنۊز بؤمۊ…

 زنان شالیکار گیلان - عکس از: ابوذر بذری

این گفت و گو با همکاری طاهره محبوب تدوین شده است.
این گفت و گو برای نخستین بار در شمارۀ ۱ ماهنامۀ گیلانˇاؤجا منتشر شده بود.
برای اطلاع از چگونگی خواندن و نوشتن با رسم‌الخط گیلکی اینجا را ببینید.
برگردان فارسی این گفت و گو در ادامه مطلب آمده است
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan