چگونه میتوان به هویت قومی توجه کرد اما در دام قوممداری و هویتطلبی نیافتاد؟ انتخاب بخش عمدهای از روشنفکران فرار از هر نوع سیاست هویتی بوده و کرنش در مقابل روند جهانیشدن حذف زبانها و فرهنگها و یکشکل شدن همهکس و همه چیز روی سیارهٔ ما.
نیاز به شناخت خویشتن قومی، به عنوان نتیجهٔ فرایندی تاریخی که از میان خاطرات و جنگها و بلایا و شادیها و مناسبات تولیدی و اقلیم مشترک عبور کرده و به صورت زبان، آداب و رسوم، هنر و ادبیات و سایر ویژگیهای قومی درآمده، نیازی نیست که بتوان آن را انکار کرد. دقیقاً همین نیاز و اشتیاق میان تودههای مردم در جاهای مختلف جهان است که دولتها در کشورهای مختلف از آن به نفع بسیج مردم علیه یکدیگر و ادامهٔ سلطهٔ خویش بر طبقهٔ کارگر و چه بسا گرمابخشی به بازار اسلحه و اقتصاد جنگ استفاده میکنند. نیروهای مترقی، با خالی کردن فضای پاسخگویی به این نیاز، تصور میکنند که تلاش تاریخی انسان برای ساختن جهانی بهتر را از پیرایهٔ تعصبهای قومی و نژادی پاک میکنند اما در عمل فقط سنگر را برای واپسگراترین و بداندیشترین نیروهای راستگرا با عقاید ضدمهاجر و ضددیگری و ضدزن خالی میکنند.
این یک واقعیت ساده و روشن است که مردم روی کرهٔ زمین به انواع و اقسام رنگها و فرهنگها و زبانها زندگی میکنند و این تنوع و رنگارنگی، همچون تمام چندگونگیهای طبیعت، از گلها و خزهها گرفته تا ماهیان و چارپایان و… جلوهٔ درخشانی از امکان آزاد و برابر زیستن در طبیعت است. پس باید رد جنگهای خانمانسوز قومی و مذهبی و سلب حقوق اولیه در دولتهای آپارتایدی همچون اسرائیل را نه در وجود هویتهای قومی متفاوت بلکه در سیاستهای هویتی مشخصی گرفت که در پی توجیه ستمی خاص هستند. وگرنه، به رسمیت شناختن هویت قومی، بدون سنجاق کردن برتری خاصی به آن تا وسیلهٔ توجیه هیچ ستمی علیه هویتهای قومی دیگر نشود، یکی از مهمترین گامها در آموختن درک حضور دیگری است.
اما جمع مشتاقان و پیکارگران برای هویت قومی جمعی یکدست نیست. آنچه به عنوان هویتطلبی و فعالیت قومی در ایران امروز میشناسیم، طیف گستردهای از نیروها را شامل میشود که بسته به موضع طبقاتیشان، از امکانات مادی و تاریخی کاملاً متفاوتی برای پیش بردن سیاست هویتی خود استفاده میکنند. طیفی گسترده از دلتنگان دوران ارباب رعیتی بگیرید تا سنتگراهایی که در مقابل موج دنیای جدید در هویت کهن قومی خود پناهگاهی میجویند تا راستگرایان مدرنی که آرزوی پرچم و دولت و سرود ملی مستقل دارند تا جریانهای طرفدار خودگردانی و مشارکت جمعی اقوام در سرنوشت خویش.
اما برای ناظر بیرونی همهٔ این جریانهای گاه شدیداً متضاد با هم، کل یکشکل و مبهمی به نظر میرسند و صدای این کلیت مبهم، اغلب صدای اجزای قدرتمندتر و ثروتمندترش است. بیخود نیست که در استان گیلان، دم و دستگاه گیلانشناسی با انبوه رسانهها و امکانات و مؤسسات در اختیار خود و با جلب رضایت کارگزاران حکومتی، توانسته صدای مسلط بر جریان احیای بازشناسی هویت قومی در گیلان باشد؛ جریانی که نیم قرن از عمرش میگذرد.
مهمترین نشانهٔ بازشناسی جریانهای مترقی و پیگیر همزیستی جهانی بشر در عین حفظ تنوع هویتی از جریانهای شیفتهٔ ساختن دولت و ملتی جدید و دعوت یک قوم به پرستش بتی نو، این است که یک سیاست هویتی مترقی هرگز در پی ساختن تقسیمات جدید و اصالتبخشی جدید و ساده، بگوییم، ساختن چارچوب ملی جدید به جای تقسیمات و اصالت رسمی موجود نیست. اما این همهٔ داستان نیست. اجازه بدهید از کلیگویی فاصله بگیریم و موقتاً نگاهی جزئی به سرگذشت هویتطلبی در گیلان بیاندازیم.
تجربهٔ جنبش انقلابی جنگل از نظر بینالمللی بودن، تجربهای خاص در تاریخ سیاسی ایران و گیلان است. مداخلهٔ میرزا برای جلوگیری یورش ترکها به ارمنیها در گیلان تنها یکی از نشانههای سیاست هویتی حاکم بر نهضت جنگل و بعدتر جمهوری شورایی در گیلان است؛ از آن مهمتر حضور وسیع رزمندگان کرد و ترک و ارمنی و تالش و گیلک و چک و آلمانی و روس و… در وضعیتی انقلابی و پر بیم و امید بود. روزنامهٔ جنگل آغازگر چاپ شعر گیلکی است و این موضوع در کنار سابقهٔ همزیستی ادیان و اقوام در گیلان موجب شکلگیری یکی از دو زمینهٔ اصلی جریان احیای بازشناسی هویت خود در گیلان شد. گیلان، سرزمینی که تا پیش از یورش صفویان در ۱۰۰۰ هجری قمری همواره به صورت سرزمینی امیرنشین با نظام استبدادی غیرمتمرکز ملوکالطوایفی و استقلال نسبی از قدرتهای بزرگ منطقه و شکل خاص زیست کشاورزی و ساختار شهرها و روستاهای نزدیک به هم و مستقل از هم (که در ساختار طیف لهجههای زبان گیلکی تبلور پیدا کرده) با مناسبات اربابرعیتی در شکل تیولدارانهٔ نظامی، همواره فاقد یک نامگذاری کلی (به عنوان هویت کلی قومی) بوده و مسالهٔ قومی و هویتی در اینجا پس از اشغال گیلان توسط صفویه، با نخستین قیامهای دهقانی علیه زمینداران وارد سیاست شد. زمینداران سابق، دهقانان و بیچیزان را به شورش علیه مالکان و اربابان جدید و غیربومی ترغیب کردند و خیلی زود کنترل اوضاع از دست مالکان و اربابان سابق هم خارج شد و شکل قیامی گسترده و رادیکال (قیام غریبشاه) به خود گرفت که در تاریخهای رسمی صفویه از آن با عنوان «فتنهٔ گیلان» نام برده شده است.
بررسی این برش از تاریخ گیلان برای فهم دو زمینهٔ مختلف جریان احیای شناخت خویشتن قومی، اهمیت دارد. هویت خویش، اساساً در برخورد با «دیگری» معنا مییابد.
در گیلان، برشهای تاریخی خاصی، مردم منطقه را با همهٔ تضادها و چندگونگیها و نظام غیرمتمرکزش در برابر دیگری قرار داد و ناچار به اندیشیدن در چیستی قومی خویش کرد. شاید کهنترین این رودرروییها، در زمان دولت آشور بوده باشد، که منجر به ارتباط از طرف تمدن اورارتو با مردم گیلان به عنوان سرزمینی امن از حملات آشوریان شد. آنچه به عنوان تمدن درخشان مارلیک میشناسیم، احتمالاً سنتز این رویارویی است. رسیدن اعراب به جنوب البرز، یکی دیگر از این برشهاست که احتمالاً منجر به تقویت نیروهای محلی حاکم در گیلان (همان کلیشهٔ معروف خطر دشمن خارجی و مقطع حساس کنونی!) و بازآرایی نظم حاکم با استفاده از ایدئولوژی «پادشاه فرهمند» ساسانی شد؛ چرا که حاکمان محلی که تا دیروز از خراج و سر نهادن به حکم پادشاه دولت ساسانی سرمیپیچیدند، حال سکه به نام شاهان گذشته میزدند و ادعای نسب بردن به آنها میکردند.
برش اشغال گیلان توسط صفویان و ادغام گیلان در دولت مدرن ایران که صفویه را باید نقطهٔ آغازش دانست، و تغییر نقش جغرافیای سیاسی گیلان بر اساس محور تازهاهمیتیافتهٔ اروپا-انزلی-رشت-پایتخت، بیشک یکی از مهمترین همین برشهاست.
با چنین مقدمهٔ تاریخیای، گرایش به هویت قومی و بازشناسی خویشتن،با دو زمینه در گیلان شکل گرفت. یکی از این دو زمینه، اساساً سبقهای دهقانی و ضد مناسبات مالکیت بر زمین داشت و زمینهٔ دوم، اساساً در پیوند با «دوران خوش گذشته» بود. این دو زمینه، تا همین امروز، پیشبرندهٔ جریان احیای بازشناسی خود در گیلان بودند. و از قضا در برهههایی همچون پس از جنگل، پس از اصلاحات ارضی، در دههٔ هفتاد (با فروپاشی شوروی و تولد دولتهای جدید پیرامون دریای کاسپین و اهمیت یافتن دوبارهٔ محور انزلی-رشت-پایتخت) و در اغلب این برههها با تغییر در آرایش مالکیت زمین، مسالهٔ هویت قومی مورد توجه بیشتر قرار میگرفت.
پس از سرکوب جنگل، نظم نوین رضاخانی، بسیاری از روشنفکران و منتقدان را هم به خود جذب کرد. خاطرات جهانگیر سرتیپپور از رشت روزهای پس از سرکوب جنگل، نشان از ستایش دخالت دولت در همه چیز و امنیت و سکوت پادگانی با رنگ و لعاب فرنگیمآبی دارد. در همین سالها فریدون کشاورز مشغول ترجمهٔ آثار گیلانشناسانهٔ خودزکو است. از هر دو زمینهٔ مذکور، افراد و جمعهایی در تلاشند تا به باروری زبان و فرهنگ و هویت گیلکی توجه کنند اما با روشها و انگیزههای مختلف.
زمینههای شکلگیری رشتهٔ دانشگاهی گیلانشناسی از اواخر قاجار با مطالعات رابینو آغاز شده بود و این موضوع تا دههٔ ۸۰ به درازا کشید اما در این مسیر، هرچه بیشتر، زمینهٔ مورد تأیید دولتها و مورد حمایت از سوی سرمایه، دم و دستگاه گیلانشناسی را به راه انداخت. به ویژه در دههٔ هفتاد، با اینکه هنوز رشتهٔ دانشگاهی گیلانشناسی شکل نگرفته بود، گفتار دم و دستگاه گیلانشناسی دیگر به گفتار مسلط تبدیل شده بود. هرچه فرهنگیتر کردن گرهگاههای بحرانی و هرچه غیرسیاسیتر کردن فرهنگ، ترویج حس خوشایند نسبت به دوران طلایی گذشته، قرار دادن هویت قومی و زیست مدرن در تقابل با هم و خلق مرزها و دستهبندیهای قومی و میل به داشتن چارچوب ملی جدیدی از آن خود، نتایج این سلطهٔ گفتمانی بود. اخیراً با گسترش سیاستهای نولیبرالیستی و پولسازتر شدن دم و دستگاه گیلانشناسی، ترویج نوعی خودشیفتگی قومی و شهری با هدف برندسازی از هویت و پول درآوردن از آن هم در دستور کار قرار گرفته و این همه با اتکا بر دههها تحقیر قومی مردم این سامان و افزایش بیکاری و اعتیاد و فقر بین مردم، پیش برده میشود.
از صبحی که عکاس ارمنی، مجبور به گرفتن عکس از سر بریدهای میشود که دو قزاق با چمدان به عکاسی میآورند تا ببرند خدمت سردارسپه، تا روزی که در انتخابات شورای اسلامی رشت لیست «رشتیها» منتشر میشود و جناحهای سیاسی بنا به منافع خود هیزم در آتش اختلافات قومی در شهر بزرگی میریزند که منطقاً باید پناهگاه اقوام مختلف باشد، زمان زیادی نگذشته اما برای کنار زدن زمینهٔ مترقی و انسانی توجه به هویت قومی (که نشریهٔ دامون آخرین تریبون عمومی آن بود) و تسلط گفتار گیلانشناسانه زمانی کافی بود.
در نقطهٔ پایان این مسیر، همانطور که در آغاز گفتیم مهمترین نشانهٔ بازشناسی جریانهای مترقی و پیگیر همزیستی جهانی بشر در عین حفظ تنوع هویتی از جریانهای شیفتهٔ ساختن دولت و ملتی جدید و دعوت یک قوم به پرستش بتی نو، این است که یک سیاست هویتی مترقی هرگز در پی ساختن تقسیمات جدید و اصالتبخشی جدید نیست؛ و گفتار گیلانشناسی به طور مستقیم و غیرمستقیم، به واسطهٔ چارچوب و اصالت تازهساخت خودش این حق را پیدا میکند که راهحلهای جدیدی در مقابل ستم و نابسامانی وضعیت موجود قرار دهد؛ راهحلهایی بر اساس چارچوبهای هویتی و در نتیجه ضد همزیستی و صلح.
باید دقت کرد که وجود رشتهٔ دانشگاهی گیلانشناسی موضوعی جداست گرچه در تسلط گفتار دم و دستگاه گیلانشناسی، این رشتهٔ دانشگاهی تازهتولد هم بنا به محافظهکاریهای معمول سیستم دانشگاهی ما در همان مسیر گام خواهد برداشت.
این بررسی تاریخی را با اشاره به پیچیدگی سیاسیجغرافیایی منطقهٔ شمال غرب ایران و قفقاز تمام کنیم؛ چرا که روابط پیچیدهٔ میان دولتهای ارمنستان و ایران و آذربایجان و نزاعهای مختلف از جمله قرهباغ، نزاع تالشهای مخالف دولت آذربایجان، فعالیتهای پانترکیستی دولتهای ترکیه و آذربایجان و… مسیر توجه به هویت قومی در میان گیلکان و تالشان را به همراه آن دو زمینهٔ مذکورش به وضعیتی پیچیده رسانده که نیاز به هوشیاری و آمادگی نیروهای مترقی دارد. چرا که روشنفکر طبقهٔ کارگر، نمیتواند همچون روشنفکر طبقهٔ دیگر، با طبعی جهانوطنی به این واقعیت پشت کند، بلکه با درکی انترناسیونالیستی (بینالمللی)، ملتها و اقوام را فارغ از دولتها به رسمیت میشناسد.
مبنای سیاستهای هویتی هویتطلب و ناسیونالیستی، طرد است و نه جذب. به همین دلیل مثلاً راهحل «گویش معیار» بهترین راهحل آنان برای حل مسالهٔ تنوع لهجهها و گونههای زبانی است. اما سیاست هویتی نیروهای مترقی، که بیشک بر مبنای تحلیل طبقاتی از وضعیت و تقاطع آن با ستمهای جسنیتی و قومی و… خواهد بود، باید بر اساس جذب حداکثری باشد.
سادهتر بگوییم، هر مدلی از جامعه و هر مدلی از تلاش برای رسیدن به آن جامعه که داشته باشیم، باید در این مدل به مسالهٔ هویتهای قومی و زبانها توجه شود. یکی از دلایل اهمیت این موضوع، اتفاقاً نقد ایدئولوژی ناسیونالیستی و انواع هویتطلبیها و وطنپرستیهاست. دلیل مهم دیگر این است که بدون درک روشنی از هویتهای قومی و مناسبات مطلوب بین آنها، تشکلیابی و اتحاد میان طبقهٔ کارگر دشوارتر از همیشه خواهد بود.
کارگر ترک و کارگر گیلک، هر دو مجبورند لبنیات گران بخرند؛ ولی هر یک از این دو در موج هویتطلبی سالهای اخیر احتمالاً جمعآوری کلمات از یاد رفتهٔ ترکی و گیلکی را وظیفهٔ خود بدانند. و چه بسا طعمهٔ جریانهای جداییطلب یا فاشیست شوند.
گفتار مترقی پیرامون هویت قومی بیشک باید بتواند این پیچیدگی را برای آن دو نفر توضیح دهد و برای این کار باید به کمک نقد مرکزگرایی، پیوندی میان آرمان جهان بدون استثمار و ازخودبیگانگی و به رسمیت شناختن هویت قومی به وجود آورد.
اما ما از چه گفتاری حرف میزنیم. این نشانهها شاید برای معرفی درک ما از تلاش برای به رسمیت شناختن هویتهای قومی و طراحی مدلی برای همزیستی دموکراتیک و خودگردان کافی نباشد. پس باید باز هم واضحتر حرف بزنیم. اول از همه تکرار کنیم که خودگردانی، همانطور که در شمارههای مختلف اؤجا دربارهاش خواندیم، ربطی به جداییطلبی و تجزیهطلبی ندارد. و همانطور که گفتیم، ما تجزیهطلبی را تلاش برای ساختن چارچوبی نو و در نتیجه همچنان هویتطلبانه و غلط میدانیم.
ما برعکس مشتاقان ساختن دولت و ملت و مرزی نو، و یا همچون آنانی که به واقعیت تفاوتهای قومی و زبانی پشت کرده و از بیوطنی و جهانوطنی حرف میزنند، صرفاً قصد نفی وضعیت را نداریم و معتقدیم این هر دو گروه چون تنها در مقام نفی وضعیت هستند خود دوباره چیزی شبیه وضع موجود خواهند ساخت (به اقلیم کردستان عراق نگاه کنید) و به همین دلیل از بینالملل مناسبات برابر میان ملتها (یا قومها یا هر نامی که میپسندید) بی وساطت دولتها و خودگردانی حرف میزنیم.
بدون اولویت دادن به اینها، همیشه در خطریم که زیر پرچم هویتی جدید بایستیم و رضایت به حذف هویتهای خردتر بدهیم. هویت، وساطت سلطه و تمرکز قدرت سیاسی است. پس باید برای بازتوزیع منابع قدرت و ثروت تلاش کرد و با یادآوری و به رسمیت شناختن هویتها و تکثر آنها، زمینهٔ مشارکت برابر آنها را در قالب شوراهای خودگردان فراهم ساخت.
سابقهٔ مناسبات کشاورزی، شکل قرارگیری روستاها و مسالهٔ زمین، تاریخ غیرمتمرکز و فرهنگ طیفی، وجود رویداد بینالمللی درخشانی همچون جنبش انقلابی جنگل و سابقهٔ دیگریپذیری در منطقه، همگی از امکانهای بومی ما برای این مسیر است. این را هم فراموش نکنیم که با افزایش بیکاری و فقر و کاهش رفاه، دیگریپذیری هم از میان ارزشهای قومی ما در حال رخت بربستن است و این نشان میدهد که تکیه بر ارزشی به عنوان ارزش ذاتی یک هویت اشتباه است.
به عنوان نکتهٔ آخر این را هم یادآوری کنیم که منظور ما از خودگردانی به هیچ وجه نسخهٔ مدیریت محلی و محلهای موجود نیست که در رشت به صورت سرای محله از روی دست شهردار تهران ساخته شد و آن هم خود تقلیدی از روش نولیبرالی امثال دیوید کامرون بود. انتصاب یا انتخاب متأثر از نظارتهای بیرونی هیچ ربطی به خودمدیریتی و خودگردانی و دموکراسی نداشته و ندارد. قدرت هویتها، از قدرتگیری در محل زندگی و کارشان سرچشمه میگیرد. در جوامع امروز که دربارهٔ کوچکترین موضوع کوچهٔ محل زندگی اختیاری نداریم، اساساً تو گویی هویتی نداریم. هویت واقعی مردم زمانی تأمین میشود که جوانان این سامان سر کار بروند و در ادارهٔ شهر و روستا و محلهٔ خود دخالت مستقیم داشته باشند.
برای اینکه حدود نیم قرن توزیع بهموقع و مناسب روزنامه در گرما و سرمای زمستان با یک دوچرخه قدیمی دغدغه یک نفر باشد، بهانهای جز عشق و علاقه به اشاعه فرهنگ به ذهن انسان نمیرسد. «اکبر جوانمرد» ملقب به اکبر مطبوعاتی مرد ۶۶ سالۀ رشتی، حدود نیم قرن از عمر خود را پای پیاده و با دوچرخه قدیمیاش صرف توزیع روزنامه در رشت کرده است.
اکبر مطبوعاتی سالهاست که روزی حدود ۱۵ کیلومتر در شهر طی میکند تا روزنامهها را به دست مخاطبان برساند. پیر خاکخورده حوزه فرهنگ در دنیای مدرنشدن خبررسانی هنوز از پا نیفتاده و با عزم جدی پای در رکاب میبرد.
در یک عصر تابستانی همپای او در خیابانها و کوچهپسکوچههای شهر باران قدم زدیم تا بیشتر با روند کارش در این حوزه آشنا شویم.
متولد چه سالی هستید و چند سال است به این کار مشغولید؟
متولد ۱۳۳۰ در شهر رشت هستم و حدود ۴۵ سال است که در کار توزیع روزنامههای مختلفی مثل کیهان، اطلاعات، همشهری و خبر ورزشی هستم.
چطور شد که این شغل را انتخاب کردید؟
خیلی اتفاقی. من کارهای مختلفی مثل کاشیسازی در زیر کوچه، بلیتفروشی و کار در باغ چایی را تجربه کردم اما در هیچکدام از آنها ماندگار نشدم.
شهر رشت با عنوان شهر باران معروف است. روزنامهها هم با کوچکترین بارانی خیس میشوند. چطور در گرما و سرما و روزهای بارانی روزنامهها را با دوچرخه توزیع میکنید؟ برایتان سخت نیست؟
چرا، اما من و روزنامهها دیگر بعد از اینهمه سال با هم مثل یک دوست قدیمی هستیم. من همیشه مواظب آنها هستم که تا زمانی که به دست مخاطبشان برسند آسیبی نبینند.
خودتان هم روزنامه میخوانید؟
نه، من سواد ندارم.
با اینکه سواد ندارید چطور آدرسها را پیدا میکنید؟
به کمک حافظه. چندین سال است که وجب به وجب خیابانهای این شهر را با همین دوچرخه و روزنامهها طی کردهام. تقریباً میتوانم بگویم که همهجای شهر را میشناسم.
چند تا فرزند دارید؟
دو دختر. یکی ازدواج کرده و متاهل است و یک دخترم هم دانشجو است. هزینههای دانشگاه خیلی بالاست و من مجبورم برای اینکه پیش خانوادهام شرمنده نباشم، دست از تلاش بر ندارم. باور کنید شبها از پادرد خوابم نمیبرد اما مجبورم که برای تأمین هزینههای زندگی باز هم کار کنم.
آیا حقوق ثابت دارید؟
نه، من روزنامهها را میخرم و بعد میفروشم. درآمدم بالا نیست. بعضی از روزها که خیلی خوب کار کنم حدود ۲۰ هزار تومان درآمد دارم و بعضی از روزها هم کمتر.
به نظرتان امروزه مردم چقدر با روزنامهها سر و کار دارند؟
در طول این چند دهه خیلی اوضاع تغییر کرده است. مردم بیشتر با گوشیهای تلفن همراه خبرها و اطلاعات را دنبال میکنند. البته هنوز کسانی هستند که جایگاه روزنامه و گزارشها و مقالات زیبای آن را فراموش نکردهاند و صبحها با آغاز روز در کنار گیشهها و کیوسکهای روزنامهفروشی تیترهای اول روزنامهها را میبینند و روزنامه و یا نشریه مورد علاقهشان را میخرند.
دوست ندارید باسواد شوید؟
چرا، خیلی دوست دارم، اما شرایطش فراهم نیست. من مدت زیادی است که کار میکنم. بعد از فوت پدرم من نانآور خانواده بودم. هیچوقت کار و تأمین معاش زندگی فرصتی برای آموختن علم و فرهنگ به من نداد.
از چه ساعتی کار توزیع روزنامه را شروع میکنید؟
از ساعت ۵/۵ صبح بیدار میشوم و تک تک روزنامهها را در شهر پخش میکنم. اگر روزنامهها زود بیاید کارم زودتر تمام میشود وگر نه که دیرتر به خانه برمیگردم.
با تمام سختیها و مشقاتی که این کار دارد آیا باز هم این راه را ادامه میدهید؟
بله. همانطور که گفتم من با روزنامهها انس و الفتی دیرینه دارم. درست است که سواد ندارم اما اگر فرصت کنم عکسهای آنها را نگاه میکنم و لذت میبرم. چون میدانم که زحمت زیادی کشیده میشود تا روزنامه تولید شود.
آرزویی دارید که بخواهید برای خوانندگان روزنامه همشهری بیان کنید؟
بله، همیشه آرزو داشتم که به سفر امام رضا(ع) بروم و از نزدیک ضریح متبرک امام رضا (ع) را زیارت کنم.
۲۱ مرداد برابر با ۱۲ آگوست به عنوان روز دریای خزر توسط برنامۀ محیط زیست سازمان ملل نامگذاری شد. خزر بزرگترین دریاچۀ جهان با تنوع زیستی بسیار غنی با گونههای خاص ژنتیک جانوری، گیاهی و همچنین ۱۵ میلیون سکنۀ حاشیۀ خود، با هجمۀ بیش از حد بهرهبرداری پرشتاب و کم ملاحظۀ اقتصادی مواجه است؛ این شرایط مصوب تخریب اکوسیستم طبیعی است کاهش کیفیت آب و آلودگی آن و همچنین دخالت های شتاب زده انسانی زیربستر نابودی حیات اکولوژیکی و اقتصادی خزر را فراهم کرده است و بیان توسعه اقتصادی بر اساس حفظ منابع اکولوژیک مسیر حفظ منابع طبیعی و رشد اقتصادی است.
در این حادثه بیش از ۷۰ هکتار از اراضی تالاب انزلی در آتشی که از ضلع غربی رودخانۀ پسیخان در حوزه انزلی شروع شده بود، سوخت.
رییس ادارۀ حفاظت محیط زیست شهرستان بندرانزلی دلیل آتشسوزی را اهداف سودجویانه جهت تصرف زمین و تالاب خواری عنوان کرد. و خبر داد در این بین دو نفر متخلف بازداشت شدند.
دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان گیلان گفت این نیزارها در حدود ۳۰ سال قبل به افرادی واگذار شده و تبدیل به تفرجگاه و شکارگاه شده بود. و در این بخش از نیزارها دو کلبه یا به اصطلاح محلی دو «کومه» وجود داشت و افراد دستگیر شده احتمالاً به جهت توسعه تصرفات، این نیزارها را آتش زدهاند که به همین دلیل محیط زیست علیه آنان اعلام جرم کرده است.
۱۲ مرداد ۱۳۹۶ فردی با ورود به ادارۀ تعزیرات حکومتی شهرستان بندر انزلی، اتاق بایگانی پروندههای این ساختمان دولتی را منفجر و اسناد مهم این اداره را نابود کرد.
فردی ناشناس که با مراجعه به اداره تعزیرات حکومتی بندر انزلی، خود را در یکی از اتاقها پنهان کرده بود پس از پایان ساعت کاری و زمانی که کارکنان و نگهبانان این اداره از ساختمان خارج شدند، اقدام به سوزاندن پروندههای این اداره کرد.
شخص یاد شده حدود ساعت ۳صبح تمامی پروندههای این اداره را با مواد اشتعالزا آتش میزند و شیر گاز اتاق را نیز باز میکند و خود به وسیلۀ طناب و از طریق پنجرۀ این ساختمان متواری میشود.
همچنین فرمانده انتظامی بندرانزلی با تأئید این رویداد از دستگیری عامل آتشسوزی در ادارۀ تعزیرات این شهرستان خبر داد.
سرهنگ هرمز عشقی، با اعلام این خبر گفت: در پی دریافت خبری مبنی بر وقوع حریق در ادارۀ تعزیرات حکومتی شهرستان در بامداد دوازدهم مرداد، مأموران انتظامی بلافاصله برای بررسی موضوع به محل اعزام شدند. و با بررسیهای فنی، عمدیبودن حریق در این ساختمان محرز شد.
فردی ابتدا پروندهها را به طور کامل سوزانده بود و سپس با باز کردن شیر گاز، از ساختمان خارج شده بود. مأموران با انجام اقدامات پلیسی و تعقیب سرنخها و استفاده از ابزاری که در صحنه جرم جا مانده بود، موفق به شناسایی یک متهم ۲۲ ساله در این پرونده شدند. متهم در بررسیهای فنی پلیس صریحاً به انجام جرم انتسابی اعتراف کرد. به گفتۀ سرهنگ عشقی، تلاش برای نابود کردن یک پروندۀ خاص انگیزه اصلی متهم برای رقم زدن انفجار بود و او داشتن یک همدست هم اعتراف کرده است، این همدست نیز توسط پلیس شناسایی شده است. این مقام انتظامی خاطرنشان کرد: متهم ۲۲ ساله برای سیر مراحل قانونی به مقام قضایی معرفی شد.
گفته شده در اداره تعزیرات حکومتی بندر انزلی به دلیل وجود منطقۀ آزاد، بازارهای ساحلی و داد و سِتدهای کلان اقتصادی، پروندههای بزرگی از قاچاق کالا تشکیل میشود و احتمال اینکه یکی از پروندهداران این اداره دست به چنین کاری زده باشد، زیاد است.
به نقل از گیل نگاه و سایر کانالهای خبری محلی تلگرام
افزایش جمعیت، تغییر سبک زندگی و افزایش مصرفگرایی از سویی و حساسیتهای زیستمحیطی از سوی دیگر، مدیریت پسماند را این روزها دشوارتر از همیشه ساخته است. معضل مدیریت پسماند در شهرهای ساحلی و گردشگرپذیر نظیر انزلی از حساسیت ویژهای برخوردار است. ایستگاه موقت انباشت زباله واقع در «بشمن» انزلی یکی از مشکلات این شهر است و حکایت ساماندهی آن مدتهاست به گوش میرسد اما مشکل همچنان باقی است.
چندی پیش« نادر خوارزمی» معاون عمرانی و برنامهریزی فرمانداری انزلی در جلسه کمیته پسماند این شهرستان خواستار ساماندهی محل موقت زباله شد و بر اهمیت جمعآوری و انتقال بهموقع زباله، کاهش ریجکت در کارخانه کمپوست و ممانعت از راهیافتن شیرابه پسماند به مزارع مردم تأکید کرد.
تعطیلی ایستگاه موقت
رئیس اداره حفاظت از محیطزیست انزلی درباره مشکلات مدیریت پسماند این شهر به همشهری میگوید: مشکلات موجود در کارخانه کمپوست انزلی که در جلسات کمیته پسماند بارها مورد اشاره قرار گرفته شامل وضعیت ریجکت، تصفیه شیرابه و همچنین مسأله تفکیک زباله از مبدأ است.
«احسان هادیپور» میافزاید: تفکیک زباله از مبدأ مدتی است که در انزلی انجام نمیشود. از سوی دیگر میزان ریجکت کارخانه کمپوست بالاست و بارگیریهای چندباره پسماند بر معضلات اضافه میکند. درباره جایگاه انتقال زباله نیز این سؤال مطرح میشود که چرا پسماند جمعآوری شده مستقیم به کارخانه کمپوست حمل نمیشود.
وی تصریح میکند: تعطیلی جایگاه موقت زباله موضوعی است که باید مورد توجه قرار گیرد چرا که مدیریت آن دشوار است و میشود یکبار برای همیشه جایگاه موقت زباله را تعطیل کرد.
هادیپور در بخشی از سخنانش به مشکلاتی چون ممنوعیت دفن زباله در شهرهای ساحلی و قرار گرفتن جنگل و اراضی کشاورزی در منطقه کارخانه کمپوست خمیران انزلی و همچنین خریداری دستگاه پرس ریجکت و استفاده نکردن از آن در کارخانه کمپوست اشاره میکند.
مشکلات ساماندهی ایستگاه موقت
مسئول مدیریت پسماند شهرداری انزلی در گفتوگو با همشهری اظهار میکند: برای ساماندهی جایگاه موقت دپوی زباله، با مشکل مالکیت زمین روبهرو هستیم. مالکیت زمین با بنیاد شهید است به همین دلیل ناچاریم ساماندهی آن را بهصورت موقت انجام دهیم.
«شهرام توانا» میگوید: یک هکتار از 5 هکتار زمین این منطقه به دپوی موقت زباله اختصاص داده شده است. در اطراف این قسمت خاکریزی انجام شده و صفحات بتونی نیز برای قرار دادن روی خاکریزیها، تهیه شده تا از جابهجایی زباله ممانعت شود. با توجه به مشکلات موجود، تاکنون موفق به گرفتن انشعاب برق در این محل نشدهایم و این معضل دیگری است که با آن روبهرو هستیم.
وی یادآوری میکند: روزانه ۵۲ تا ۵۶ سرویس زباله از شهر جمعآوری و از ساعت ۸ شب تا ۸ صبح به این محل منتقل میشود و در ادامه با ۴ تا ۶ سرویس سمییتریلر و در هر سرویس ۳۰ تن زباله به کارخانه کمپوست خمیران منتقل میشود.
توانا اظهار میکند: اگر قرار باشد پسماند جمعآوری شده مستقیم راهی کارخانه شود، روستاییان باید شاهد رفتوآمد ۶۰ سرویس زباله باشند.
وی درباره استفاده نکردن از دستگاه پرس در کارخانه کمپوست میگوید: در نظر داشتیم با این دستگاه ریجکتیها را پرس کنیم اما از آنجا که نوار نقاله تهیه نکردهایم، بهصورت مستمر از آن استفاده نمیکنیم.
از سوی دیگر مشکل برق هم وجود دارد و فعالیت چند دستگاه بهصورت همزمان ممکن نیست.
وی یادآوری میکند: ۷ مرحله کود آلی حاصل از کارخانه کمپوست مورد آزمایش قرار گرفت و در مرحله آخر، مشکل شوری کود وجود داشت و چون پیمانکار به دنبال گرفتن استاندارد برای مزارع خاص است هنوز به آن آنالیز خاص دست نیافته است.
تصفیه شیرابه
مسئول مدیریت پسماند شهرداری انزلی درباره تصفیه شیرابه در کارخانه کمپوست انزلی به همشهری میگوید: برای مدیریت شیرابه با پژوهشکده محیط زیست قرارداد بسته شد و در ادامه طرح مدیریت شیرابه در قالب یک طرح جامع از سوی دکتر علیرضا پنداشته نوشته شد. این طرح دارای ۳ قسمت است که فاز یک آن شامل کانالکشی و جمعآوری شیرابه میشود.
توانا اظهار میکند: برای این فاز ۲۸۰ میلیون تومان اعتبار جذب شده و پیمانکار در حال تجهیز کارگاه است. فاز دوم آن به کاهش BOD (یکی از معیارهای تعیین آلودگی فاضلاب) شیرابه مربوط است. برای این فاز۲۸۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان اعتبار تخمین زده شده که قرار است سازمان مدیریت آن را بپردازد. فاز سوم طرح نیز یک پکیج شیرابه است که از سوی پیمانکار ارائه میشود و مربوط به تبدیل شیرابه به آب مورد استفاده در مزارع است.
توانا در ادامه به کاهش حجم ریجکت کارخانه کمپوست اشاره میکند و میگوید: بر اساس گزارشهای پژوهشکده محیط زیست، حجم ریجکتیها اکنون به ۴۰ درصد رسیده است.
مسئول مدیریت پسماند شهرداری انزلی درباره وضعیت تفکیک زباله از مبدأ در انزلی میگوید: پایان کار فعالیت پیمانکار قبلی ۲ ماه پیش اعلام شده و اکنون باید کار به پیمانکار دیگری واگذار شود. اما دلیل اینکه تاکنون این کار انجام نشده این است که سازمان بازرسی باید تعیین کند که برای جلب مشارکت پیمانکار باید این مورد به مناقصه گذاشته شود یا مزایده.
وی یادآوری میکند: برخی پیمانکاران برای انجام کار تفکیک زباله از مبدأ از شهرداری درخواست مبلغی کردهاند اما با توجه به وضعیت اقتصادی شهرداری این کار ممکن نیست.
توانا با اشاره به اهمیت پاک بودن ساحل میگوید: طبق دستور شهردار، قرار است ساحل انزلی و غازیان، هر 2 هفته یکبار صبح روز چهارشنبه، از سوی همکاران و پیمانکاران پاکسازی شود تا ساحل برای میزبانی از گردشگرانی که تعطیلات آخر هفته خویش را در این شهر میگذرانند، مهیا باشد. وی در ادامه از دستگاهها و نهادهایی چون بخشداری و نیروی انتظامی خواستار همکاری در اجرای این طرح شد.
معیار آلودگی آب
BOD یا Biological Oxygen Demand نرخ مصرف اکسیژن در داخل آب توسط ارگانیزمهاست . اگر BOD کم باشد آب پاک و بدون ارگانیسم است یا آنکه میکروبهای داخل آب مردهاند و نیازی به مصرف اکسیژن ندارند . اندازه تاًسیسات تصفیه بیولوژیکی خصوصاً میزان هوادهی فاضلاب در حوضچه های هوا دهی را میتوان با BOD محاسبه کرد . BOD زبالههای معمولی حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ قسمت در میلیون است ولی وقتی زباله تبدیل به شیرابه شد BOD آن چندهزار برابر میشود. اگر این شیرابه در آب بریزد، آب را آلوده میکند و اگر روی زمین بریزد، آبهای زیرزمینی را آلوده خواهد کرد.
رییس سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرستان بندرانزلی گفت:متاسفانه نبود تجهیزات انفرادی کافی از جمله کپسول های تنفسی و شارژرهای آن باعث آسیب دیدن ۸ آتشنشان در حادثۀآتشسوزی واحدهای مسکونی انزلی شد.
اسماعیل خجسته، در خصوص آتشسوزی واحدهای مسکونی انزلی گفت:با گزارش مردمی به سامانه ۱۲۵ سازمان آتش نشانی؛ مبنی بر وقوع حریق در یک مجتمع مسکونی چهار طبقه واقع در خیابان تختی بندرانزلی،خودروهای آتش نشانی ۴ دقیقه بعد از اعلام وقوع حریق در محل حادثه عملیات اطفایی را آغاز کردند.
وی اظهار کرد: به دلیل وسعت حریق و همچنین آتش گرفتن علفزار زمین متروکۀ کنار ساختمان، از آتش نشانی های اداره کل بنادر و دریانوردی و صنایع دریایی شهید تمجیدی نیز درخواست کمک شد.
خجسته با اشاره به از بین رفتن سقف این ساختمان چهار طبقه و آسیب جدی به سه واحد مسکونی ادامه داد: به دلیل به کار رفتن ایزوگام و مصنوعات شیمیایی در سازۀ ساختمان و دود بسیار غلیظ و سمی ناشی از سوخت آنها، هفت تن از آتش نشانان دچار دود گرفتگی شدید شدند که پس از انتقال به بیمارستان مداوا شدند.
وی اضافه کرد:متأسفانه یک آتش نشان نیز به دلیل ریزش آوار سقف و آسیب دیدگی از ناحیه گردن به بیمارستان آریای رشت منتقل و بستری شد.
رییس سازمان آتش نشانی انزلی با بیان اینکه این آتش سوزی پس از ۵۵ دقیقه تلاش آتش نشانان مهار شد،اظهار کرد:متأسفانه نبود تجهیزات انفرادی کافی از جمله کپسولهای تنفسی و شارژرهای آن باعث آسیب دیدن آتش نشانان شد که با وجود درخواستهای مکرر مبنی بر تخصیص اعتبار یا تأمین تجهیزات لازم برای آتش نشانی انزلی تاکنون اقدامی در این راستا صورت نگرفته است.
خجسته گفت: یک آتش نشان درصورت در اختیار نداشتن تجهیزات ایمنی فردی لازم، تفاوت چندانی با افراد عادی نخواهد داشت و بالطبع کارآیی وی در خدمات رسانی به مردم به حداقل میرسد.
وی خاطرنشان کرد:در این عملیات از هفت دستگاه خودروی آتش نشانی، یک دستگاه تانکر آب و یک دستگاه خودروی واکنش سریع سازمان آتش نشانی بندرانزلی و ۲ دستگاه خودروی آتش نشانی از ادارۀ کل بنادر و دریانوردی و همچنین صنایع شهید تمجیدی و ۳۴ آتش نشان استفاده شد.
منبع: خبرگزاری ایسنا
موزه رشت که سابقاً خانه میرزا حسین خان کسمائی آزادیخواه، شاعر و روزنامه نگار معروف و از رجال دوره مشروطیت و نهضت جنگل بود در سال ۱۳۴۹به موزه تبدیل شد ساختمان موزه رشت دارای قدمتی در حدود ۷۰ سال در زیر زمینی به وسعت ۷۰۰ متر مربع و با زیربنای ۵۶۰ مترمربع است. موزه رشت پس از مرمت اساسی در سال ۱۳۶۷ بازگشایی شد، این موزه از دو بخش مردم شناسی و باستان شناسی تشکیل شده است.
بخش مردم شناسی به صحنههای بازسازی شده از زندگی مردم و تندیس بومی گیلان و بخش باستان شناسی موزه به اشیاء و آثار باستان شناسی کشف شده در نقاط مختلف گیلان به ویژه تپههای مارلیک رودبار اختصاص دارد. یکی از اهداف احداث موزه این است که انسان پیوند خود را با منطقه تاریخ و دیرینهاش و در نهایت با جهان دریابد و بدان ارج نهد و وجود موزه در هر استان و منطقهای نمایانگر پایگاه شناخت مسایل فرهنگی و تاریخی است که موجب برقراری تفاهم بیشتر میشود و احداث هر موزه جایگاه توجه به فرهنگ و تاریخ را در آن منطقه نشان میدهد. متاسفانه موزه گنجینه رشت در چند سال گذشته وضعیت مناسبی نداشته است و بنای این ساختمان قدیمی مدتهاست که دچار فرسودگی شده است و علاوه بر این امر یکی از مشکلات اساسی موزه رشت را میتوان نبود فضای مناسب برای نمایش اجسام و کمبود جا برشمرد زیرا بیش از ۱۳ هزار قلم اشیاء فرهنگی و تاریخی در موزه رشت وجود دارد که به دلیل کمبود فضای نمایشی در هر دوره تنها تعداد محدودی از این اشیاء در معرض دید عموم قرار می گیرد و این در حالی است که این مقدار اشیاء میتواند در بیش از ۶ موزه به نمایش گذاشته شود و علاوه بر این انباشت و نگهداری این تعداد از اشیاء تاریخی در فضای پایین موزه به مرور خود باعث آسیب به این اشیاء با ارزش میشود.
هرچند که بازدید از موزه مربوط به زمان خاصی نیست، اما میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری گیلان از محدودیت بازدید در موزه رشت به دلیل مرمت و بازسازی خبر داده است و بیان شده که دلیل مسائل امنیتی بازدید از موزه با هماهنگی مقدور است، این درحالیست که اکنون در پیک سفرهای تابستانی تنها موزه شهر رشت برای مرمت تعطیل شده است و باید برای این مهم زمان بهتری در نظر گرفته میشد. باید بدانیم گنجینه رشت بی دلیل به این نام خوانده نمیشود زیرا به جای آنکه مکانی برای به نمایش گذاشتن اشیاء تاریخی باشد، بیشتر محلی برای نگهداری این اشیاء تاریخی محسوب میشود، هرچند که مرمت موزه رشت امری لازم و ضروری است، اما قطعا پس از مرمت نیز این موزه در خور شأن مردم و گردشگران این شهر نخواهد بود و لازم است اقلام تاریخی به دست آمده در فضای موزهای مطابق با استانداردهای جهانی برای نمایش عموم قرار گیرد.
منبع: خبرگزاری ایسنا
طبیعت گیلان و مردم با معضل زباله روبرو هستند و در بسیاری از مناطق زبالههای سرگردان در طبیعت سبز این استان جولان میدهند.
زباله های جامانده در طبیعت، زشت ترین ارمغان مسافران تابستانی شمال کشور است. و انباشت زباله در ورودی شهرهای کلاچای رحیم آباد و چابکسر در شهرستان رودسر ،تصویر نامطلوبی برای ورودی این شهرهای توریستی ایجاد کرده است.
گزارش کامل را در ایسنا بخوانید
-
کتاب «می شهر» منتشر شد
-
تحلیل محتوای کتابهای فارسی ۱۲ پایه طبق مؤلفههای جنسیتی
-
خودکشی دانشآموز ممتاز (معدل دیپلم 19.5) بعد از کنکور
-
منبتکاری، هنر جان بخشیدن به چوب
-
همکاری در تهیۀ قطورترین کتاب جهان
-
شمارۀ ۲۸ ماهنامۀ گیلان اؤجٰا منتشر شد
-
شمارۀ ۲۷ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجٰا منتشر شد
-
مریم ایراندوست، مربی ملوان انزلی در دیسکاور فوتبال آلمان
-
شمارۀ ۲۶ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجٰا منتشر شد
-
بازداشت کاپیتان کشتی امدادی آلمانی
-
شمارۀ ۲۵ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجٰا منتشر شد
-
مریم ایراندوست: سال ۹۷، سال پیشرفت دختران فوتبال و البته پسرفت امکانات
-
بی توجهی جنبش فمینیستی ایران به زنان روستایی
-
شمارۀ ۲۴ ماهنامۀ گیلان اؤجٰا منتشر شد
-
سرنوشت غمانگیز زنان تیم فوتبال ملوان بندرانزلی
-
شمارۀ ۲۳ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجا منتشر شد
-
زنان؛ کُشتگان کار مضاعف!
-
مسابقۀ فوتبال تیم زنان ملوان بندرانزلی
-
نمایشگاه گروهی عکس زحمتکشان
-
فوتبال زنان ملوان
-
شمارۀ ۲۲ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجٰا منتشر شد
-
تعدادی از فعالان زن مقابل مجلس تجمع کردند
-
تیم پر افتخار بانوان ملوان انزلی احیا شد
-
شمارۀ ۲۱ ماهنامۀ گیلانˇ اؤجا به همراه یاور منتشر شد!
-
زنان روستایی ستون اول خانواده؛ روایت زندگی«نورجهان» و «گل بانو»
-
ماهنامۀ گیلانˇ اؤجا ۲۰ منتشر شد
-
ماهنامۀ گیلانˇ اؤجا ۱۹، منتشر شد
-
بیمه زنان خانه دار در گیلان مورد استقبال قرار گرفت
-
آغاز تمرین فونبال زنان ملوان
-
تغییر جنسیت تک سهمیه سه گانه ایران در بازیهای آسیایی
-
شهریور ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۱۲ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۴ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۳ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۳ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۳ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۱ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۴ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۵ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۱۱ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۵ )