بهمبری

می‌شهر

منبت‌کاری، هنر جان بخشیدن به چوب

محمد نیک قلب

محمد نیک قلب، متولد ۱۳۵۷/۱۰/۱ در تهران است. شغل اصلی او دکوراسیون داخلی بوده و  حدود ۱۲ سال است که  به طور جدی منبت‌کاری می‌کند، منبت‌کاری را زیر نظر استاد احمد رنجبر آموخته و طراحی را از استاد خانم عبادی در آموزشگاه خردگستر یاد گرفته است. او که در پیکر تراشی و تابلو برجسته سبک خود را دنبال می‌کند از چوب خشک و بی‌جان تابلوهای منبت‌کاری زیبایی می‌آفریند که چشم‌های بیننده را خیره می‌کند.

وی که در بازار اسلامی شهر اندیشه هنرکده مایا را اداره می‌کند و در چند آموزشگاه خصوصی هم آموزش می‌دهد، مدرک صنعتگری را از سازمان صنایع دستی گرفته و در تعدادی نمایشگاه از قبیل هامادکسپو و اقوام ایرانی در خود سازمان شرکت کرده و به گفته ی خودش، دنبال مدرک جمع کردن نبوده است.

او مشتاق است هرچه بیشتر بیاموزد و بیاموزاند و می‌گوید : «علاقه ی من هرچه بیشتر آموزش دیدن و آموزش دادن به تمام علاقه‌مندان است و امیدوارم با تمام موانع بتوانم در هنر پیشرفت کنم.» برای این هنرمند منبت‌کار موفقیت و پیشرفت آرزو داریم.

 

این متن برای پروژۀ دانشنامۀ سیلک تدوین شده و نخستین بار در پایگاه خبری دیدگاه برتر مدیریت منتشر شده است.

کاهش لکنت زبان دانش آموزان

نرگس خاتون کاسپورنرگس خاتون کاسپور متولد ۱۳۴۶مدیر دبستان با بیش از ۲۵ سال سابقهٔ کار،که ۱۳ سال مدیریت ،۳ سال معاونت آموزشی و ۹سال از آن را به عنوان آموزگار مشغول به خدمت بوده است کارشناس رشتهٔ الهیات و معارف اسلامی و فوق دیپلم رشتهٔ دینی و عربی است.

هنگامی که به عنوان معلم در پایه پنجم تدریس می‌کرد متوجه شد یکی از دانش‌آموزان در برابر سؤال‌های کلاسی بی‌تفاوت است و در بحثهای گروهی شرکت نمی‌کند. وقتی از او ارزشیابی شفاهی گرفت متوجه لکنت زبان شدید او شد.

او دربارهٔ برخوردش با این مسئله چنین می‌گوید: «متأثر شدم و بنا بر تعهد شغلی‌ام و وظیفه‌ای که در برابر خداوند در خودم احساس می‌کردم،تصمیم گرفتم در کاهش این مسئله بکوشم و در پی اقدامی برآیم تا کمکی هر چند کوچک برای این دانش‌آموز انجام دهم زیرا معلم علاه بر معلم بودن باید یک روان‌شناس خوب و یک پدر و مادر دلسوز برای دانش‌اموزانش باشد.»

او برای حل این مشکل و کمک به دانش‌آموز نیازمند اطلاعات بیشتری از وضعیت زندگی و گذشتهٔ او بود بنا براین با هماهنگی با مدیر مدرسه با مادر آن دانش‌آموز صحبت کرده و بعد از  کسب یک‌سری اطلاعات از زندگی حال و گذشتهٔ او،ضمن صحبت با معلم سال قبل، پروندهٔ تحصیلی او را از دفتردار گرفته و نمرات شفاهیش را بررسی کرد. سپس با مشاوری صحبت کرد و مشاور کتاب‌هایی در این زمینه به او معرفی کرد. پس از تهیه  به مطالعه کتاب‌ها پرداخت.

در کتاب‌ها به ۸هر  راه حل اشاره شده بود:

۱. ایجاد محیطی دوستانه برای او همراه با صبر و حوصله

۲. از بین بردن ترس و اضطراب در دانش‌آموز

۳. تأیید کردن در هنگام پاسخگویی به سؤالات شفاهی با تکان دادن سر و نگاه کردن در صورت او

۴. ورود در میان صحبت برای از بین بردن فشار یا عجله

۵. تشویق به خواندن درس با صدای بلند

۶. دادن مسئولیت سرگروهی

۷. سعی کردن دانش‌آموز برای بیان کامل صحبت بدون کمک دیگران

۸. پاسخ‌گویی دانش‌آموز به سؤالات

همیشه و هر روز امکان اجرای همه آن راه حل‌ها وجود نداشت بعد از مشورت با مشاور و مدیر راه حل‌های پیشنهادی خود را انتخاب و عملی کرد.

او در رابطه با اجرای راه حل می‌گوید:«زمانی که می‌خواستم از دانش‌آموز سؤال شفاهی بپرسم کنار میزش می‌رفتم و دستی بر سرش می ‌کشیدم و از او سؤال می‌کردم، محیط کلاس را آرام می‌کردم و از او می‌خواستم در فعالیت‌های گروهی اظهار نظر کند. هنگام پاسخ‌گویی به صورتش نگاه می‌کردم و با سر پاسخ او را تأیید کرده و با ورود در میان صحبت و رساندن کلمات شرایط احساس فشار و عجله را از بین می‌بردم و او با آرامش جواب می‌داد. روخوانی بعضی درس‌ها را به او واگذار می‌کردم و تأکید می‌کردم که با صدای بلند روخوانی کند. این کار باعث تسلط بیشتر او بر کلمات و راحت‌تر ادا کردن آن‌ها شد. از او خواستم به عنوان سر گروهی که گزارش‌های جمع‌آوری شده از گروه را مورد نقد و بررسی قرار دهد بهترین گزارش را خودش در کلاس برای دانش‌آموزان دیگر بخواند. با این کارها توانستم گرایش او را به درس‌های شفاهی و فعالیت‌های گروهی زیاد کرده و از نگرانی‌های خود دانش‌آموز و خودم را کم کنم. البته برای این‌کار صبر و حوصله معلم خیلی مهم وبا ارزش است که به دانش‌آموز صبورانه و با دقت و توجه فرصت داده شود که او بتواند هر چه می‌خواهد بگوید.»

نتیجهٔ این تحقیق و مطالعه و صبر و حوصله این معلم دلسوز این بود که این دانش‌آموز در فعالیت‌های گروهی و کلاسی شرکت می‌کرد و نسبت به درس و سؤالات بی تفاوت نبود و برای جواب به پرسش‌های کتبی داوطلب می‌شد و نمرهٔ خوبی می‌گرفت و در فعالیت‌های کلاسی قوی‌تر شد.
دانش‌آموزی که ممکن بود بر اثر بی ‌توجهی یا سهل انگاری نسبت به وضعیتش گوشه‌گیر شده و یا از آموزش و یادگیری دوری کند با اقدام مناسب و به ‌جای معلمی که حرفه‌اش را شغل انبیا نامیده‌اند توانست بر مشکلش غلبه کند و اگر مسئولیت پذیری و تحقیق و مطالعه همراه با عملی کردن راه حل مشکل با صبر و حوصله این معلم مهربان نبود این امر محقق نمی‌شد.

خانم کاسپور که اکنون عهده دار مدیریت یک دبستان دخترانه است، چند پیشنهاد دارد:

۱. مسئولین به کلاس‌های ضمن خدمت بیشتر بپردازند 

۲. معلمان و مدیران محترم با مشاهدهٔ چنین مواردی علل آن را جویا شده و در رفع مشکل با همکاری دیگران بکوشند 

۳. در مدارس ابتدایی حداقل یکی دو روز در هفته مشاوره انجام شود.

نتیجهٔ این اقدام پژوهی با عنوان «کاهش لکنت زبان دانش‌آموز پایهٔ پنجم ابتدایی» توسط رابط تحقیقات کمیتهٔ پژوهشی ادارهٔ آموزش و پرورش  در تاریخ ۱۳۸۵ در کتاب «آموزش اقدام پژوهی فرهنگیان شهرستان بندر انزلی» منتشر شده است.

 

این مطلب نخست در پایگاه برتر مدیریت منتشر شده است.

نامه‌ای به ساکنان بعدی کرۀ زمین

سلام!

به سیارۀ زمین خوش آمدید.

حتماً از دیدن این کرۀ خاکی و بی‌آب و علف تعجب خواهید کرد و با خود خواهید گفت این زمینی که آن‌قدر از آن تعریف می‌کردند همین است؟!

حق دارید، اما روزی که پدرمان آدم و مادرمان حوا از بهشت رانده شدند، خداوند برای این‌که دلتنگی نکنند آن‌ها را راهی زمین‌ کرد که تکه‌ای از بهشت بود، کوههایی سر به فلک کشیده، جنگل‌هایی انبوه، دریاهایی پر آب، هوایی تمیز، آسمانی آبی و زمینی سرسبز و با طراوت داشت. 

تا زمانی که بشر در غار زندگی می‌کرد و از گوشت حیوانات و میوۀ درختان تغذیه می‌کرد و فقط وقتی گرسنه بود به شکار می‌رفت و زیاده خواه نبود، زمین همچنان سرسبز و زیبا بود. 

ولی وقتی انسان به یکجا‌نشینی عادت کرد و جمعیت کم‌کم زیاد شد، جنگلها از بین رفتند تا برای خانه‌سازی از چوب درختان استفاده شود؛ کوهها برای جاده سازی و راه شکافته شدند؛ آب و هوای تمیز با ساختن کارخانه‌های صنعتی و ورود دود و پسماند به هوا و آب از بین رفت و زمین شادابی خود را از دست داد.

 با تولید زباله و گازهای گلخانه‌ای زمین و هوا آلوده شده، شیرابۀ زباله‌ها به آب‌های زیرزمینی نفوذ کرده و آن را آلوده و بیماری‌زا ساخته است.

نسل حیوانات گوناگون در حال انقراض قرار گرفته چون دیگر فقط برای گوشتشان و‌ تغذیه کشته نمی‌شوند بلکه از پوست و مو و گاهی از عاج و شاخشان برای ساختن لباس و کیف و کفش و وسایل تزئینی استفاده می‌شود.

نسل بشر با ندانم‌کاری و زیاده‌خواهی زمین را به سیاره‌ای سوخته بدل کرد که هیچ شباهتی به تکه‌ای از بهشت ندارد.

ما با زمین بد کردیم و قدرش را ندانستیم، خاک و آسمان و هوایش را از بین بردیم اما او با ما همیشه مهربان بوده. امیدواریم شما مراقبش باشید و آن را به روزهای خوبش برگردانید.

از طرف ساکنان زمین.

پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan